freakishly


ازروی بوالهوسی، بطورعجیب وغریب، بوالهوسانه

جمله های نمونه

1. The weather has been freakishly variable.
[ترجمه گوگل]هوا به طرز عجیبی متغیر بوده است
[ترجمه ترگمان]آب و هوا متغیر freakishly بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It could even be freakishly true that two goalkeepers could sustain serious head injuries during one game and that nothing be wrong with the game or the culture.
[ترجمه گوگل]حتی می تواند به طرز عجیبی درست باشد که دو دروازه بان ممکن است در طول یک بازی آسیب جدی به سر ببرند و هیچ مشکلی در بازی یا فرهنگ وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]حتی ممکن است این موضوع صادق باشد که دو بازیکن می توانند در طول یک بازی دچار آسیب های جدی به سر شوند و هیچ چیز با بازی یا فرهنگ اشتباه نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They waited in shirtsleeves, enjoying the freakishly warm November sunshine.
[ترجمه گوگل]آن‌ها با آستین‌های پیراهن منتظر ماندند و از آفتاب بسیار گرم نوامبر لذت بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها با پیراهن آستین بلند منتظر ماندند و از گرمای تابستان گرم نوامبر لذت بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In Switzerland, itwas mid-June when the freakishly bad weather began — "an almost perpetualrain, " Mary recalled, with terrific thunderstorms rippling back and forthacross the lake.
[ترجمه گوگل]در سوئیس، اواسط ژوئن بود که هوای بدی شروع شد - مری به یاد می‌آورد: «یک باران تقریباً همیشگی»، همراه با طوفان‌های رعد و برق وحشتناکی که در عرض دریاچه موج می‌زد
[ترجمه ترگمان]در سو یس، میانه ماه ژوئن بود که وضع هوا بد شروع شد - \" مری به خاطر می آورد که توفان های شدید رعد و برق در پشت دریاچه موج می زد و آب دریاچه را فرو می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's freakishly strong, and she was a fat teenager.
[ترجمه گوگل]او به طرز عجیبی قوی است و یک نوجوان چاق بود
[ترجمه ترگمان]اون به طرز غریبی قوی بود و اون یه نوجوون چاقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A. Aro is freakishly curious. He keeps the histories, and new stories are one of his favorite things.
[ترجمه گوگل]A Aro به طرز عجیبی کنجکاو است او تاریخ ها را نگه می دارد و داستان های جدید یکی از چیزهای مورد علاقه او هستند
[ترجمه ترگمان]آ رو خیلی کنجکاو است داستان های جدید و داستان های تازه یکی از چیزهای مورد علاقه او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Arguably, the Streak is more of a freakishly large smartphone than a tablet.
[ترجمه گوگل]می توان گفت که Streak بیشتر از یک تبلت یک گوشی هوشمند بسیار بزرگ است
[ترجمه ترگمان]مسلما، Streak بیشتر از یک گوشی هوشمند بزرگ به جای یک لوح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A freakishly thin a hanger a head?
[ترجمه گوگل]یک آویز عجیب و غریب نازک یک سر؟
[ترجمه ترگمان]یه hanger که سرش به درد بخوره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now, another incest case that is freakishly similar is rocking the Alpine country.
[ترجمه گوگل]اکنون، یکی دیگر از موارد مرتبط با محارم که به طرز عجیبی مشابه است، کشور آلپ را تکان می دهد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، یکی دیگر از موارد زنای با محارم دیگر که شبیه به زنای محصنه شده، در حال تکان دادن کشور آلپ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First off, they're freakishly small.
[ترجمه گوگل]اول از همه، آنها به طرز عجیبی کوچک هستند
[ترجمه ترگمان]اول از همه، اونا به طرز عجیبی کوچیک هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was already living on borrowed time, for three times shells had freakishly left him untouched.
[ترجمه گوگل]او قبلاً در زمان قرضی زندگی می کرد، زیرا سه بار صدف ها او را به طرز عجیبی دست نخورده رها کرده بودند
[ترجمه ترگمان]او قبلا به مدت سه بار زندگی کرده بود، زیرا سه بار به طور عجیبی او را دست نخورده باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Off the top of my head, I can't tell you many people hit up Facebook daily, but a freakishly high number of people visit the site on their phones everyday.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به شما بگویم که افراد زیادی روزانه به فیس بوک سر می زنند، اما تعداد بسیار زیادی از مردم روزانه با تلفن های خود از سایت بازدید می کنند
[ترجمه ترگمان]از بالای سر من، نمی توانم بگویم که بسیاری از مردم هر روز به فیس بوک برخورد می کنند، اما تعداد زیادی از مردم روزانه از سایت دیدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I still say that Gilardino's missus takes the cake. Always makes me wonder why I can't be a freakishly athletic footballer.
[ترجمه گوگل]هنوز هم می گویم که خانم جیلاردینو کیک را می گیرد همیشه باعث می‌شود به این فکر کنم که چرا نمی‌توانم یک فوتبالیست عجیب و غریب ورزشکار باشم
[ترجمه ترگمان]هنوز می گویم که خانم Gilardino کیک را می گیرد همیشه باعث می شود تعجب کنم چرا نمی توانم یک فوتبالیست freakishly شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's time they fess up and let us know the true secrets to getting freakishly huge.
[ترجمه گوگل]زمان آن فرا رسیده است که آن‌ها فک کنند و اسرار واقعی بزرگ شدن را به ما اطلاع دهند
[ترجمه ترگمان]وقتشه که اونا اعتراف کنن و به ما اجازه بدن که رازهای واقعی رو بدونیم که به طرز فجیعی بزرگ می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• like a freak, strangely, abnormally

پیشنهاد کاربران

بپرس