fraternity

/frəˈtɜːrnəti//frəˈtɜːnɪti/

معنی: برادری، صنف، اتحادیه، انجمن اخوت، دوستی، اخوت
معانی دیگر: (گروهی از مردم که دارای آرمان ها یا منافع مشترک باشند) دسته، انجمن، وابسته به باشگاه و خوابگاه خصوصی، (دانشگاه های امریکا و کانادا) باشگاه و خوابگاه خصوصی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fraternities
(1) تعریف: a social organization of male college students which usu. has a name composed of Greek letters, and which has a strict selection and initiation procedure. (Cf. sorority.)

(2) تعریف: a men's association organized for social, religious, or philanthropic purposes, which may also be affiliated with a national or international federation; brotherhood.

(3) تعریف: a group of people linked by common pursuits or interests, such as members of the same profession.
مشابه: guild

- the legal fraternity
[ترجمه گوگل] برادری قانونی
[ترجمه ترگمان] انجمن حقوقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the state or character of being brothers; brotherliness.

جمله های نمونه

1. a fraternity house
(امریکا) باشگاه اخوت دانشجویان

2. the fraternity will bid five new men
انجمن اخوت به پنج دانشجوی جدید پیشنهاد عضویت خواهد داد.

3. the medical fraternity
جماعت پزشک ها

4. liberty, equality and fraternity
آزادی،برابری و برادری

5. two of my fraternity brothers
دو نفر از اعضای انجمن ما

6. he is a member of our fraternity
او عضو انجمن ما است.

7. five other students were initiated into the fraternity
پنج دانشجوی دیگر به عضویت انجمن اخوت پذیرفته شدند.

8. The racing world is a pretty close-knit fraternity.
[ترجمه گوگل]دنیای مسابقه یک برادری بسیار نزدیک است
[ترجمه ترگمان]مسابقات جهانی یه انجمن خیلی صمیمی به نظر می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bob needs the fraternity of others who share his mission.
[ترجمه گوگل]باب به برادری دیگرانی که در مأموریت او سهیم هستند نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]باب به اخوت کسانی احتیاج دارد که ماموریتش را به اشتراک می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a strong spirit of fraternity among these isolated people.
[ترجمه گوگل]روحیه برادری قوی در بین این افراد منزوی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در میان این افراد منزوی روحیه قوی برادری برقرار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This caused a sensation among the surfing fraternity, but dismay in the hearts of Quiksilver's rivals.
[ترجمه گوگل]این امر باعث ایجاد شور و هیجانی در میان برادران موج سواری شد، اما در دل رقبای Quiksilver ناراحتی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]این باعث هیجانی در انجمن surfing شد، اما در قلب رقبای Quiksilver احساس ترس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What she was doing among the racing fraternity, I never found out.
[ترجمه گوگل]من هرگز متوجه نشدم که او در میان انجمن های مسابقه ای چه می کرد
[ترجمه ترگمان]کاری که اون داشت توی انجمن مسابقه انجام می داد هیچ وقت نفهمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Hunting fraternity turns out in force Boxing Day is when the hunting fraternity turns out in force.
[ترجمه گوگل]اخوت شکار به قدرت می رسد روز باکس زمانی است که برادری شکار به قوت می رسد
[ترجمه ترگمان]انجمن شکار به زور در روز مسابقات بوکس کار می کند که انجمن شکار به زور تبدیل به نیرو می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The stable yard fraternity is seldom short of the picturesque word.
[ترجمه گوگل]برادری حیاط پایدار به ندرت از کلمه زیبا کوتاه می آید
[ترجمه ترگمان]انجمن اصطبل، به ندرت از یک کلمه زیبا استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An informal, word-of-mouth fraternity was the only structure which controlled their professional lives.
[ترجمه گوگل]یک برادری غیررسمی و شفاهی تنها ساختاری بود که زندگی حرفه ای آنها را کنترل می کرد
[ترجمه ترگمان]یک انجمن غیررسمی، کلامی تنها ساختاری بود که زندگی حرفه ای آن ها را کنترل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برادری (اسم)
brotherhood, fraternity, fraternization

صنف (اسم)
order, caste, fraternity, guild

اتحادیه (اسم)
union, fraternity, guild, circuit, league, confederacy

انجمن اخوت (اسم)
fraternity, confraternity

دوستی (اسم)
sodality, friendship, fellowship, fraternity

اخوت (اسم)
fraternity, fraternization

انگلیسی به انگلیسی

• organization of male students; group of people joined by brotherly relations; group of people interested in or involved in similar pursuits; brotherhood; brotherliness
fraternity refers to feelings of friendship between groups of people; a formal word.
you can refer to a group of people with the same profession or interests as a fraternity; a formal word.
in the united states, a fraternity is a society of male students that is formed for social purposes; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اکثرا برای انجمهای دانشگاهی آقایون استفاده میشه و برای بانوان از sororities باید استفاده کنیم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fraternize
✅️ اسم ( noun ) : fraternization / fraternity / frat
✅️ صفت ( adjective ) : fraternal
✅️ قید ( adverb ) : fraternally
انجمن برادری
این کلمه در سیستم آموزشی آمریکا ، چنین معنی ای میدهد:
A social organization for college men. Many fraternities operate their own houses where members live and host events. �
۱ ) صنف، اتحادیه، انجمن، ( اکثرا برای مردان ) .
• a group of people who work in the same industry or have similar career
• a group of people with something in common
- Medical fraternity
- A fraternity of firefighters
...
[مشاهده متن کامل]

A navy fraternity
- the country’s first Islamic fraternity
۱ ) برادری، اخوت، صمیمیت، دوستی, اتحاد، همبستگی
feeling of friendship and brotherhood within a group
• You would be wise to stop your fraternity with those criminals

1 - برادری
2 - گروه
legal fraternity = گروه وکلا
criminal fraternity = گروه تبهکار
صمیمی . هم گروه. هم کلاس. هم کار . . . . . .
یک گروه از افراد که یک حرفه یا منافع مشترک دارند.
دوستی و حمایت متقابل در یک گروه.
اتحادیه

بپرس