frap

/ˈfræp//ˈfræp/

معنی: زدن، کوبیدن، محکم بستن، سفت بستن، سفت کشیدن
معانی دیگر: (کشتیرانی) طناب پیچ کردن (به منظور محکم سازی یا پابرجا سازی)، سیم پیچ کردن، درکشتی گیری سفت بستن، ضرب زدن

جمله های نمونه

1. Methods The functions of GJIC in bladder smooth muscle were detected by fluorescence recovery after photobleaching(FRAP).
[ترجمه گوگل]MethodsThe توابع GJIC در عضله صاف مثانه با بازیابی فلورسانس پس از فوتوبلیچینگ (FRAP) شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]روش ها توابع of در عضلات صاف مثانه پس از photobleaching (frap)، توسط بازیابی فلورسنس تشخیص داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Folin-Ciocalteu method and ferric reducing antioxidant power (FRAP) assay were adopted to evaluate the antioxidant capacity of the extracts obtained by ultrasonic treatment.
[ترجمه گوگل]روش Folin-Ciocalteu و سنجش قدرت آنتی اکسیدانی کاهش دهنده آهن (FRAP) برای ارزیابی ظرفیت آنتی اکسیدانی عصاره های به دست آمده با درمان اولتراسونیک به کار گرفته شد
[ترجمه ترگمان]روش Folin - Ciocalteu و فریک کاهش قدرت آنتی اکسیدان (frap)برای ارزیابی ظرفیت آنتی اکسیدان عصاره استخراج شده توسط رفتار مافوق صوت اتخاذ شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. FRAP and FLIP are two techniques that are usually applied to study the dynamics of protein in living cells.
[ترجمه گوگل]FRAP و FLIP دو تکنیکی هستند که معمولاً برای مطالعه پویایی پروتئین در سلول‌های زنده استفاده می‌شوند
[ترجمه ترگمان]frap و فلیپ فلاپ دو تکنیک هستند که معمولا برای مطالعه پویایی پروتئین در سلول های زنده بکار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The quantitation on the distributions of fluorescin and the recovery of fluorescin after photobleching (FRAP) were also determined.
[ترجمه گوگل]کمیت بر روی توزیع فلورسین و بازیابی فلورسین پس از فوتوبلچینگ (FRAP) نیز تعیین شد
[ترجمه ترگمان]The در توزیع of و بازیابی of پس از photobleching (frap)نیز تعیین شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By using living cell imaging, time-lapse monitoring and FRAP technique, the intracellular behavior of poliovirus plus-strand RNA was studied in living host cells.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تصویربرداری سلول زنده، نظارت بر زمان گذشت و تکنیک FRAP، رفتار درون سلولی RNA پلاس رشته ای ویروس فلج اطفال در سلول های میزبان زنده مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تصویربرداری سلولی زنده، نظارت بر زمان و تکنیک frap، رفتار درون سلولی ویروس فلج اطفال به همراه رشته DNA در سلول های میزبان زندگی مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One such marker, FRAP (fluoride-resistant acid phosphatase), has been employed for this purpose for nearly 50 years, but the gene that codes for its production was never identified.
[ترجمه گوگل]یکی از این نشانگرها، FRAP (فسفاتاز اسیدی مقاوم به فلوراید)، برای این منظور برای نزدیک به 50 سال استفاده شده است، اما ژنی که برای تولید آن کد می کند، هرگز شناسایی نشد
[ترجمه ترگمان]یکی از این نشانه ها، frap (phosphatase اسید مقاوم در برابر فلویورید)حدود ۵۰ سال است که برای این منظور بکار گرفته شده است، اما ژن ها برای تولید آن هرگز مشخص نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Previous research hinted that FRAP and PAP may have a shared identity.
[ترجمه گوگل]تحقیقات قبلی اشاره کرد که FRAP و PAP ممکن است هویت مشترکی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات قبلی اشاره کردند که frap و PAP ممکن است هویت مشترک داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The state of GJIC was observed by Fluorescene recovery after photobleaching(FRAP).
[ترجمه گوگل]وضعیت GJIC با بازیابی فلورسن پس از فوتوبلیچینگ (FRAP) مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]حالت of پس از photobleaching (frap)پس از photobleaching (frap)مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. PG cells were marked with DPH, then to observe the effect of Berberine on the changes of the fluidity of the membrane of PG cells by Fluorescence Redistribution After Photobleaching(FRAP).
[ترجمه گوگل]سلول‌های PG با DPH علامت‌گذاری شدند، سپس برای مشاهده اثر بربرین بر تغییرات سیالیت غشای سلول‌های PG توسط توزیع مجدد فلورسانس پس از سفیدی نوری (FRAP)
[ترجمه ترگمان]سلول های PG با DPH مشخص شدند، سپس مشاهده اثر of بر روی تغییرات جریان سیال the با Redistribution Fluorescence پس از Photobleaching (frap)مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When Zylka and his colleagues studied tissues from these mutant mice, they were happy to see that FRAP activity was missing.
[ترجمه گوگل]زمانی که زیلکا و همکارانش بافت های این موش های جهش یافته را مطالعه کردند، از اینکه مشاهده کردند فعالیت FRAP وجود ندارد خوشحال شدند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Zylka و همکارانش بافت را از این موش های جهش یافته مورد مطالعه قرار دادند، از دیدن این که فعالیت frap از بین رفته است، خوشحال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective Explore the function of mental intervention in the treatment of childrens functional recurrent abdominal pain ( FRAP ).
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی عملکرد مداخله ذهنی در درمان درد شکمی عود کننده عملکردی کودکان (FRAP)
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی نقش مداخله ذهنی در درمان درده ای مربوط به شکم در کودک (frap)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also the program will need to have the ability to record and store FRAP like footage.
[ترجمه گوگل]همچنین این برنامه باید توانایی ضبط و ذخیره FRAP مانند فیلم را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین برنامه باید توانایی ثبت و ذخیره frap مانند فیلم را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Multi-nutrition essence can effectively heighten the cell vitality, meanwhile frap flab, improve skin and muscle ageing, decrease the furrow to come into being.
[ترجمه گوگل]اسانس چندتغذی به طور موثری می تواند نشاط سلولی را افزایش دهد، در عین حال فلاپ فلاب، پیری پوست و ماهیچه ها را بهبود بخشد، شیارهای ایجاد شده را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]ماهیت چند - می تواند به طور موثر نیروی زندگی سلولی را افزایش دهد، در حالی که frap flab، بهبود پوست و پیری ماهیچه را بهبود می بخشد و چین را کاهش می دهد تا در حال تبدیل شدن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

کوبیدن (فعل)
grind, stub, forge, beat, thrash, fustigate, mallet, ram, berry, knock, pummel, flail, drive, bruise, stave, hammer, frap, pash, smite, nail, pound, thresh, whang

محکم بستن (فعل)
brace, buttress, cinch, frap

سفت بستن (فعل)
frap

سفت کشیدن (فعل)
strain, frap

انگلیسی به انگلیسی

• tie with ropes or cables; tie things together with ropes; wrap tightly with chains; (nautical) draw a sail firmly with ropes, make safe by lashing

پیشنهاد کاربران

بپرس