frangible

/ˈfrændʒʌbəl//ˈfrændʒɪbl/

معنی: شکننده، ترد
معانی دیگر: زودشکن، شکستنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: frangibility (n.), frangibleness (n.)
• : تعریف: easy to break; breakable; fragile.
مشابه: delicate, fragile

- Frangible bullets break into smaller, less harmful pieces upon contact with a hard surface, thus reducing danger from ricochet.
[ترجمه گوگل] گلوله های شکننده در تماس با سطح سخت به قطعات کوچکتر و کم ضررتر می شکنند و در نتیجه خطر کمانه را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان] گلوله های توپ دار به قطعات کوچک تر و کم تر مضر برخورد می کنند و در نتیجه خطر from را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Is there anything valuables or frangible ( breakable ) in your luggage?
[ترجمه گوگل]آیا چیز با ارزش یا شکننده (شکستنی) در چمدان شما وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا چیز valuables یا frangible (شکننده)در چمدان تان وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Besides the meteorological facts, the frangible geology environmental coalition is the internal cause of the geological disaster induced by "BILIS".
[ترجمه گوگل]علاوه بر حقایق هواشناسی، ائتلاف زیست محیطی زمین شناسی شکننده عامل داخلی فاجعه زمین شناسی ناشی از «بیلیس» است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر واقعیت های جوی، ائتلاف زیست محیطی frangible علت داخلی فاجعه زمین شناسی است که توسط \"BILIS\" ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These devices take the form of frangible disks or pressure relief valves.
[ترجمه گوگل]این دستگاه ها به شکل دیسک های شکننده یا شیرهای فشار شکن هستند
[ترجمه ترگمان]این وسایل به شکل دیسک های frangible یا شیره ای relief فشار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Breakage of a frangible occluding portion indicates that the integrity of the package has been jeopardized.
[ترجمه گوگل]شکستن یک قسمت مسدود کننده شکننده نشان می دهد که یکپارچگی بسته به خطر افتاده است
[ترجمه ترگمان]بخشی از بخش frangible نشان می دهد که تمامیت این بسته به خطر افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The angular frangible girl is entangled in intangible triangle love.
[ترجمه گوگل]دختر شکننده زاویه دار در عشق مثلثی ناملموس گرفتار شده است
[ترجمه ترگمان]دختر frangible زاویه ای در عشق مثلث نامشهود درگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The museum stored all frangible articles in locked showcases.
[ترجمه گوگل]موزه تمام مقالات شکننده را در ویترین های قفل شده نگهداری می کرد
[ترجمه ترگمان]موزه همه مواد frangible را در ویترین قفل شده انبار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The museum stored all frangible articles in a locked showcase.
[ترجمه گوگل]موزه تمام مقالات شکننده را در یک ویترین قفل دار نگهداری می کرد
[ترجمه ترگمان]موزه همه مواد frangible را در ویترین قفل شده انبار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But mass construction has destroyed the frangible geological environment, and has caused a lot of geo-hazard.
[ترجمه گوگل]اما ساخت و ساز انبوه محیط زمین شناسی شکننده را از بین برده و خطرات جغرافیایی زیادی را ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]اما ساخت انبوه زمین زمین شناسی frangible را ویران کرده است و باعث ایجاد بسیاری از مخاطرات geo شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Payne Security also manufactures 'void' labels and frangible labels, both of which can be applied over a pack's opening to show if it has been tampered with.
[ترجمه گوگل]پین سکیوریتی همچنین برچسب‌های «خلأ» و برچسب‌های شکننده می‌سازد، که هر دو را می‌توان روی دهانه بسته اعمال کرد تا نشان دهد که آیا دستکاری شده است یا خیر
[ترجمه ترگمان]تی پین همچنین برچسب های خالی و برچسب های frangible را تولید می کند که هر دوی آن ها می توانند بر روی یک مجموعه بسته به کار گرفته شوند تا نشان دهند که آیا آن دستکاری شده است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. NF3 cylinder valves are equipped with pressure relief devices consisting of a frangible rupture disc backed by a fusible alloy.
[ترجمه گوگل]دریچه‌های سیلندر NF3 مجهز به دستگاه‌های کاهش فشار هستند که از یک دیسک پارگی شکننده تشکیل شده‌اند که توسط یک آلیاژ قابل ذوب پشتیبانی می‌شود
[ترجمه ترگمان]شیره ای سیلندر NF۳ مجهز به وسایل امدادی فشار هستند که شامل یک دیسک گسیختگی frangible است که توسط یک آلیاژ fusible مورد حمایت قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Results may be useful for design and manufacture of light frangible fly through diaphragm cover for missile launch canister.
[ترجمه گوگل]نتایج ممکن است برای طراحی و ساخت پرواز شکننده سبک از طریق پوشش دیافراگم برای قوطی پرتاب موشک مفید باشد
[ترجمه ترگمان]نتایج ممکن است برای طراحی و تولید نور frangible نور از طریق پوشش دیافراگم برای مخزن پرتاب موشک مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He got the uremia disease which had been found six days before he died. All of a sudden, I felt the life was so frangible when facing diseases.
[ترجمه گوگل]او به بیماری اورمیا مبتلا شد که شش روز قبل از مرگش پیدا شده بود ناگهان احساس کردم که در مواجهه با بیماری ها زندگی بسیار شکننده است
[ترجمه ترگمان]او بیماری uremia را که شش روز پیش از مرگش یافته بود بدست آورد ناگهان احساس کردم که زندگی در مواجهه با بیماری ها خیلی دردناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Lower reaches of Tarim River is the ecological frangible zone, belongs to the red ecology area.
[ترجمه گوگل]پایین دست رودخانه تاریم منطقه شکننده اکولوژیکی است که متعلق به منطقه اکولوژی قرمز است
[ترجمه ترگمان]ناحیه پایین دست رود Tarim، منطقه اکولوژیک ecological است که به منطقه اکولوژی سرخ تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gas cylinders are protected from rupture due to fire by a frangible disc sometimes backed by a fusible metal with a melting temperature of about 212F(100C).
[ترجمه گوگل]سیلندرهای گاز از گسیختگی ناشی از آتش توسط یک دیسک شکننده که گاهی اوقات توسط یک فلز قابل ذوب با دمای ذوب حدود 212F (100 درجه سانتیگراد) پشتیبانی می شود، محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]سیلندرهای گاز از گسیختگی به دلیل آتش توسط یک دیسک frangible محافظت می شوند که گاهی اوقات توسط یک فلز fusible با دمای ذوب حدود ۲۱۲ درجه فارنهایت (۱۰۰ درجه سانتی گراد)مورد حمایت قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکننده (صفت)
frail, fragile, brittle, frangible, friable, refringent, shivery

ترد (صفت)
tender, plucky, soft, fragile, brittle, frangible, friable, crisp, crispy, eggshell, mealy

انگلیسی به انگلیسی

• something which is fragile, something which is broken easily

پیشنهاد کاربران

بپرس