franc

/ˈfræŋk//fræŋk/

معنی: فرانک
معانی دیگر: (واحد پولی فرانسه و بلژیک و لوکزامبورگ و سوئیس) فرانک، فرانک واحد پول، امتیاز، حق مخصوص، حق انتخاب، حق رای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the chief monetary unit of several countries, including Switzerland, Chad, Niger, and Rwanda, equaling one hundred centimes.

(2) تعریف: the former chief monetary unit of France, Belgium, and Luxembourg.

جمله های نمونه

1. The French government has devalued the franc by 20 percent.
[ترجمه گوگل]دولت فرانسه ارزش فرانک را 20 درصد کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]دولت فرانسه میزان فرانک را تا ۲۰ درصد کاهش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The franc had been under no pressure compared with the lira and the pound.
[ترجمه گوگل]فرانک در مقایسه با لیر و پوند تحت فشار نبوده است
[ترجمه ترگمان]فرانک در مقایسه با لیره و لیره، تحت فشار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Swiss franc has remained surprisingly strong.
[ترجمه گوگل]فرانک سوئیس به طرز شگفت انگیزی قوی باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]فرانک سوئیس به طرز شگفت آوری قوی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The local currency is the Swiss franc.
[ترجمه گوگل]واحد پول محلی فرانک سوئیس است
[ترجمه ترگمان]واحد پول محلی فرانک سوئیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The franc is to be revalued.
[ترجمه گوگل]فرانک قرار است تجدید ارزیابی شود
[ترجمه ترگمان]فرانک قرار است revalued بشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Maybe Madonna is, like Cher, what director Franc Roddam calls' a genuine blue collar actress.
[ترجمه گوگل]شاید مدونا، مانند شِر، همان چیزی باشد که کارگردان، فرانک رودام آن را یک هنرپیشه یقه آبی واقعی می نامد
[ترجمه ترگمان]شاید \"مدونا\" مانند چر چر (چر چر)، کارگردان فرانسوی Roddam، هنرپیشه واقعی یقه آبی را فرا می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the franc will not cease to exist officially until midnight on February 1 200
[ترجمه گوگل]اما فرانک به طور رسمی تا نیمه شب 1 فوریه 200 متوقف نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]اما فرانک تا نیمه شب ۱ فوریه رسما از دست نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But a spiraling deficit and weakened franc forced him to adopt austerity policies in 198
[ترجمه گوگل]اما کسری مارپیچ و تضعیف فرانک او را مجبور به اتخاذ سیاست های ریاضتی در سال 198 کرد
[ترجمه ترگمان]اما یک کسری فزاینده و فرانک ضعیف او را مجبور کرد تا سیاست های ریاضت اقتصادی را در ۱۹۸ مورد تصویب قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd seen a 100 franc note on the mantelpiece at old Ma Scamp's place.
[ترجمه گوگل]من یک اسکناس 100 فرانکی روی شومینه در محل قدیمی ما اسکامپ دیده بودم
[ترجمه ترگمان]من یک اسکناس صد فرانکی را روی طاقچه شومینه خانه مادربزرگ دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 1994 the magazine published pictures of President Franc ois Mitterrand's illegitimate daughter.
[ترجمه گوگل]در سال 1994 این مجله تصاویری از دختر نامشروع رئیس جمهور فرانس اوآ میتران منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۴ این مجله عکس هایی از دختر نامشروع فرانسوا Franc را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They collected their pay in five franc notes in the evening and looked for ways of spending it.
[ترجمه گوگل]آنها غروب دستمزد خود را در اسکناس پنج فرانک جمع آوری کردند و به دنبال راه هایی برای خرج کردن آن بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها دست مزد خود را در پنج اسکناس پنج فرانکی در شب جمع آوری کردند و به دنبال راه هایی برای گذراندن آن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 100 franc note features Alberto Giacometti, a 20th century Swiss artist.
[ترجمه گوگل]اسکناس 100 فرانکی آلبرتو جاکومتی، هنرمند سوئیسی قرن بیستم را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این اسکناس ۱۰۰ فرانکی (آلبرتو Giacometti)، هنرمند سوییسی قرن بیستم، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not far franc Haidian he started seeing stars.
[ترجمه گوگل]فرانک هایدیان نه چندان دور او شروع به دیدن ستاره ها کرد
[ترجمه ترگمان]نه چندان دور از فرانکی که به دیدن ستارگان رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Swiss franc has looked like the only paper currency that could act as a safe haven; a kind of Alpine gold.
[ترجمه گوگل]فرانک سوئیس تنها ارز کاغذی است که می تواند به عنوان یک پناهگاه امن عمل کند نوعی طلای آلپ
[ترجمه ترگمان]فرانک سوئیس به نظر می رسد تنها واحد پول کاغذی باشد که می تواند به عنوان پناه گاه امن عمل کند؛ نوعی از طلا در آلپ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرانک (اسم)
franc

انگلیسی به انگلیسی

• family name; former unit of currency in france
unit of currency in france; unit of currency in several european countries (including belgium and switzerland)
the franc is one of the different units of money of france, switzerland, belgium, and of some other countries where french is spoken.

پیشنهاد کاربران

فرانک ( واحد پول فرانسه و سوئیس و بلژیک و بعضی کشورهای دیگر )
مثال:
the appreciation of the franc against the pound
ترقی و افزایش قیمت فرانک در مقابل پوند.

بپرس