1. I didn't do the job, I've been framed up.
[ترجمه گوگل]من کار را انجام ندادم، من را فریب داده اند
[ترجمه ترگمان]من کار رو انجام ندادم، براش پاپوش درست کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We must frame up that picture.
[ترجمه گوگل]ما باید آن عکس را قاب کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید آن تصویر را با هم تطبیق دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Don't you see it was all a frame up!
[ترجمه گوگل]نمی بینی همه اینها یک فریم بالا بود!
[ترجمه ترگمان]مگر نمی بینی که این همه پاپوش درست کردن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It took me all day to frame up the poem.
[ترجمه گوگل]تمام روز طول کشید تا شعر را قاب کنم
[ترجمه ترگمان]تمام روز طول کشید تا شعر را بسازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The prisoner claimed that he had been framed up by his enemies.
[ترجمه گوگل]این زندانی مدعی شد که توسط دشمنانش فریب داده شده است
[ترجمه ترگمان]متهم مدعی شد که او با دشمنان او پاپوش دوخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The earlier and well-known technique of framing up a loose panel appears to have been sacrificed to the whimsy of fashion.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تکنیک قبلی و شناخته شده قاب کردن یک پانل شل، قربانی هوس مد شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که روش شناخته شده و شناخته شده چارچوب بندی یک صفحه آزاد به نظر می رسد قربانی هوس بازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He put the frame up with nails.
8. Moves the active stack frame up.
[ترجمه گوگل]قاب پشته فعال را به سمت بالا حرکت می دهد
[ترجمه ترگمان]چارچوب پشته فعال را به حرکت در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It takes long to frame up an article.
[ترجمه گوگل]قالب بندی یک مقاله زمان زیادی می برد
[ترجمه ترگمان]طول می کشد تا یک مقاله به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We frame up that picture.
[ترجمه گوگل]ما آن عکس را قاب می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما این تصویر را به تصویر می کشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید