frame of reference


مبنای داوری، ملاک، چارچوب سنجش، چارچوب داوری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any set of concepts or standards within which facts or ideas are related.
مشابه: light

جمله های نمونه

1. It is easy to choose our own frame of reference and attack any ideas that do not fit it.
[ترجمه گوگل]آسان است که چارچوب مرجع خود را انتخاب کنیم و به هر ایده ای که مناسب آن نیست حمله کنیم
[ترجمه ترگمان]انتخاب چارچوب مرجع خودمان و حمله به هر ایده ای که مناسب نباشد آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She used her work experience as a frame of reference for her teaching.
[ترجمه گوگل]او از تجربه کاری خود به عنوان مرجعی برای تدریس استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از تجربه کاری خود به عنوان چارچوب مرجعی برای تدریس استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. People interpret events within their own frame of reference.
[ترجمه گوگل]مردم رویدادها را در چارچوب مرجع خود تفسیر می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم وقایع را در چارچوب مرجع خود تفسیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All this is quite unexpected in the modern frame of reference.
[ترجمه گوگل]همه اینها در چارچوب مرجع مدرن کاملاً غیرمنتظره است
[ترجمه ترگمان]همه اینها در چارچوب مدرن مرجع کاملا غیر منتظره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Models provide a shared frame of reference for people from different cultural backgrounds.
[ترجمه گوگل]مدل‌ها یک چارچوب مرجع مشترک برای افراد با پیشینه‌های فرهنگی مختلف فراهم می‌کنند
[ترجمه ترگمان]مدل ها یک چارچوب مشترک از مرجع برای افرادی از زمینه های فرهنگی مختلف فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Each frame of reference is constructed largely through cultural influences. Broadly speaking there are four possible approaches: Isolation.
[ترجمه گوگل]هر چارچوب مرجع عمدتاً از طریق تأثیرات فرهنگی ساخته می شود به طور کلی چهار رویکرد ممکن وجود دارد: انزوا
[ترجمه ترگمان]هر چارچوب مرجع تا حد زیادی از طریق تاثیرات فرهنگی ساخته شده است به طور کلی چهار رویکرد ممکن وجود دارد: انزوا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I would like to put him in a frame of reference and comparison.
[ترجمه گوگل]من می خواهم او را در چارچوب مرجع و مقایسه قرار دهم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم او را در چارچوب مرجع و مقایسه قرار دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Each frame of reference is constructed largely through cultural influences.
[ترجمه گوگل]هر چارچوب مرجع عمدتاً از طریق تأثیرات فرهنگی ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]هر چارچوب مرجع تا حد زیادی از طریق تاثیرات فرهنگی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We choose our frame of reference and attack something for not fitting it.
[ترجمه گوگل]ما چارچوب مرجع خود را انتخاب می‌کنیم و به چیزی حمله می‌کنیم که مناسب آن نباشد
[ترجمه ترگمان]ما چارچوب مرجع خود را انتخاب کرده و به چیزی حمله می کنیم که مناسب نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sony, though, has an indelible frame of reference: the Betamax.
[ترجمه گوگل]با این حال، سونی یک چارچوب مرجع حذف نشدنی دارد: Betamax
[ترجمه ترگمان]با این حال، سونی چارچوب ماندگاری از مرجع دارد: the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their responses provide frame of reference for a possible interpretation of modernism and the avantgarde art.
[ترجمه گوگل]پاسخ‌های آن‌ها چارچوب مرجعی برای تفسیر احتمالی مدرنیسم و ​​هنر آوانگارد فراهم می‌کند
[ترجمه ترگمان]پاسخ های آن ها چارچوب مرجعی برای تفسیر ممکن از مدرنیسم و هنر avantgarde فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Simply change the frame of reference, you see how much human can do.
[ترجمه گوگل]به سادگی چارچوب مرجع را تغییر دهید، می بینید که انسان چقدر می تواند انجام دهد
[ترجمه ترگمان]به سادگی کادر مرجع را تغییر دهید، شما می بینید که چقدر انسان می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. God answered, " In my frame of reference, it's about a minute, "
[ترجمه گوگل]خداوند پاسخ داد: "در چارچوب مرجع من، حدود یک دقیقه است "
[ترجمه ترگمان]خداوند پاسخ داد: \"در چارچوب مرجع من، حدود یک دقیقه است\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The psychology of TCM must found the personality frame of reference supervised by primordial shen.
[ترجمه گوگل]روانشناسی TCM باید چارچوب شخصیتی مرجع تحت نظارت شن اولیه را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]روان شناسی TCM باید چارچوب شخصیتی مرجع نظارت شده توسط shen اولیه را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Even if, the state adopt homology frame of reference, differ states adoptive different standard.
[ترجمه گوگل]حتی اگر، دولت چارچوب مرجع همسانی را اتخاذ کند، کشورهای مختلف استانداردهای متفاوتی را اتخاذ می کنند
[ترجمه ترگمان]حتی اگر، دولت چارچوب homology از مرجع را اتخاذ کند، حالت های متفاوتی را با استاندارد متفاوتی اقتباس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[برق و الکترونیک] چارچوب مرجع مجموعه ای از خطوط یا سطوح که به عنوان مرجع برای تعریف مختصات یک نقطه ی ثابت یا متحرک به کار می روند.
[ریاضیات] دستگاه مرجع

انگلیسی به انگلیسی

• a frame of reference is a particular set of beliefs, ideas, or observations on which you base your judgement of things.

پیشنهاد کاربران

چارچوب ذهنی
چارچوب داوری، ملاک، میزان، چارچوب ارجاع.
frame of reference ( فیزیک )
واژه مصوب: چارچوب مرجع
تعریف: دستگاه مختصات برای نسبت دادن زمان و مکان به یک رویداد
مبنای قضاوت
سیستم توزیعی

بپرس