fraise


معنی: چاپلوسی، ولوله، ارهمدور، گشادتر کردن سوراخ، دهانه چیزی را گشادتر کردن، چاپلوسی کردن
معانی دیگر: (به ویژه در قرن شانزدهم) یقه ی پف کرده، شلوه، ریشخند کردن، گشادتر کردن سورا، نرده دار کردن

مترادف ها

چاپلوسی (اسم)
praise, adulation, flattery, lip service, subservience, sycophancy, blarney, grease, cajolement, cajolery, toadyism, subserviency, soft soap, fraise, wagtail

ولوله (اسم)
reverberation, fraise

اره مدور (اسم)
fraise

گشادتر کردن سوراخ (فعل)
fraise

دهانه چیزی را گشادتر کردن (فعل)
fraise

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

انگلیسی به انگلیسی

• fortification or rampart studded with spikes

پیشنهاد کاربران

بپرس