• (1)تعریف: the quality or state of being frail; weakness. • متضاد: hardiness, strength • مشابه: vice, weakness
• (2)تعریف: a fault or defect, esp. in one's moral character. • متضاد: strength • مشابه: fault, foible, infirmity
- the frailties of human nature
[ترجمه گوگل] ضعف های طبیعت انسان [ترجمه ترگمان] the طبیعت بشری، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. This is a reflection of their frailty.
[ترجمه گوگل]این بازتابی از ضعف آنهاست [ترجمه ترگمان]این یه انعکاس ضعف اونا هست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Increasing frailty meant that she was more and more confined to bed.
[ترجمه گوگل]افزایش ضعف به این معنی بود که او بیشتر و بیشتر در رختخواب محبوس می شد [ترجمه ترگمان]ضعف و ضعف بر این بود که او بیش از پیش به رختخواب چسبیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Though ill for most of her life, physical frailty never stopped her from working.
[ترجمه bahar] اگرچه او بیشتر عمرش را بیمار بود این ضعیف بودن فیزیکی هیچوقت متوقف نکرد او را برای کار کردن
|
[ترجمه گوگل]اگرچه در بیشتر عمرش بیمار بود، اما ضعف جسمانی هرگز مانع از کار او نشد [ترجمه ترگمان]با اینکه من برای بیشتر زندگی او بیمار بودم، ضعف فیزیکی هرگز او را از کار متوقف نمی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Despite increasing physical frailty, he continued to write stories.
[ترجمه گوگل]با وجود افزایش ضعف جسمانی، او به نوشتن داستان ادامه داد [ترجمه ترگمان]با وجود افزایش ضعف جسمی، او به نوشتن داستان ها ادامه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tolerant of human frailty in whatever form, she almost never judged people.
[ترجمه گوگل]او با تحمل ضعف انسان به هر شکلی که بود، تقریباً هرگز مردم را قضاوت نکرد [ترجمه ترگمان]به خاطر ضعف انسانی در هر شکل، او تقریبا مردم را قضاوت نمی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She died after a long period of increasing frailty.
[ترجمه گوگل]او پس از یک دوره طولانی ضعف در حال افزایش درگذشت [ترجمه ترگمان]او پس از یک دوره طولانی ضعف فزاینده درگذشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We are moving into an era when frailty, fragility and powerlessness are simply not enough.
[ترجمه گوگل]ما در حال حرکت به عصری هستیم که ضعف، شکنندگی و ناتوانی به سادگی کافی نیست [ترجمه ترگمان]ما در حال حرکت به دورانی هستیم که ضعف، شکنندگی و ضعف به سادگی کافی نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. As frailty increases that kind of basic tending by the family may ease the terminal phase for everyone, practically and emotionally.
[ترجمه گوگل]با افزایش ضعف، این نوع مراقبت اولیه توسط خانواده ممکن است مرحله پایانی را برای همه، از نظر عملی و عاطفی آسان کند [ترجمه ترگمان]همان طور که ضعف افزایش می یابد که نوعی مراقبت اولیه از سوی خانواده می تواند مرحله نهایی برای هر کسی را کاهش دهد، عملا و از نظر عاطفی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His impatience was sharpened by the girl's frailty.
[ترجمه گوگل]بی حوصلگی او با ضعف دختر تشدید شد [ترجمه ترگمان]حساسیت او با ضعف آن دختر تیز شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There may be concern about Alec Stewart's frailty against the spinners.
[ترجمه گوگل]ممکن است نگرانی در مورد ضعف الک استوارت در برابر اسپینرها وجود داشته باشد [ترجمه ترگمان]ممکن است نگرانی در مورد ضعف Alec استوارت علیه ریسندگان نیز وجود داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Despite his frailty he represented virility, he got results, he at least reacted mIghtily.
[ترجمه گوگل]علیرغم ضعفش، او نشان دهنده مردانگی بود، نتیجه گرفت، حداقل واکنش قدرتمندی نشان داد [ترجمه ترگمان]او با وجود ضعف خود، قدرت مردانگی خود را نشان می داد، اما نتیجه گرفت، او دست کم به mightily واکنش نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Frailty can interfere with body posture and gesture and therefore with body language.
[ترجمه گوگل]ضعف می تواند با وضعیت بدن و حرکات بدن و در نتیجه با زبان بدن تداخل ایجاد کند [ترجمه ترگمان]Frailty می توانند با ژست و ژست بدن و در نتیجه با زبان بدنی تداخل پیدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Physical frailty and disability varies across the different sectors, being least in public residential homes and highest in a hospital long-stay population.
[ترجمه گوگل]ضعف جسمانی و ناتوانی در بخشهای مختلف متفاوت است، به طوری که کمترین میزان آن در خانههای مسکونی عمومی و بالاترین آن در جمعیتهای طولانی مدت در بیمارستان است [ترجمه ترگمان]ضعف و ضعف جسمی در بخش های مختلف متفاوت است، که در خانه های مسکونی عمومی و در یک جمعیت دارای اقامت طولانی مدت بیشتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The recent riots are evidence of the frailty of the peace agreement.
[ترجمه گوگل]شورش های اخیر شاهدی بر ضعف توافقنامه صلح است [ترجمه ترگمان]شورش های اخیر شاهدی بر ضعف توافقنامه صلح است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Reagan saw the depth of human frailty but appealed to the better angels of our nature.
[ترجمه گوگل]ریگان عمق ضعف انسان را دید اما به فرشتگان بهتر طبیعت ما متوسل شد [ترجمه ترگمان]ریگان عمق قدرت انسانی را دید، اما از فرشتگان بهتری از طبیعت ما حمایت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• delicateness, fragileness; flimsiness; weakness; weakness of character or constitution if you talk about someone's frailties or frailty, you are referring to their weaknesses; a literary use. frailty is also the condition of being weak in health.