fragments

جمله های نمونه

1. shell fragments
قطعات گلوله،بسک گلوله

2. only a few fragments of the manuscript have survived and they are not legible
فقط چند پاره از آن نسخه ی خطی باقی مانده است و آن هم خوانا نیست.

3. he first took blood and bone fragments out of the wound
ابتدا خون و خرده استخوان ها را از زخم بیرون آورد.

پیشنهاد کاربران

تکه ها - خرده ها - اجزاء - بخش ها - قسمت ها
قطعات

بپرس