fragmented

/ˈfræɡmənt//fræɡˈment/

پاره، خرده، تکه، قطعه، باقیمانده، قطعات متلاشی، خردکردن، ریز کردن، قطعه قطعه کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: broken up into fragments.

(2) تعریف: disorganized or confused.

- Her life was fragmented during the years following the war.
[ترجمه ladan.ahmadinia] زندگی او در طول سالهای جنگ از هم گسیخت. ( فرو پاشید )
|
[ترجمه گوگل] زندگی او در سال های پس از جنگ از هم گسیخته شد
[ترجمه ترگمان] زندگی او در طول سال ها بعد از جنگ تکه تکه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. fragmented thoughts
افکار ازهم گسیخته

2. the grenade fragmented the statue into thousands of pieces
نارنجک مجسمه را به هزاران ذره خرد کرد.

3. In this increasingly fragmented society, a sense of community is a thing of the past.
[ترجمه گوگل]در این جامعه که به طور فزاینده ای از هم پاشیده می شود، احساس جامعه به گذشته تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]در این جامعه رو به رشد فزاینده، یک حس اجتماعی یک چیز گذشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But we are now a much more fragmented society.
[ترجمه گوگل]اما ما اکنون جامعه ای بسیار پراکنده تر هستیم
[ترجمه ترگمان]اما اکنون ما جامعه تکه تکه تری هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fierce rivalries have traditionally fragmented the region.
[ترجمه گوگل]رقابت های شدید به طور سنتی منطقه را تکه تکه کرده است
[ترجمه ترگمان]رقابت های شدید به طور سنتی منطقه را از هم جدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The clouds fragmented and out came the sun.
[ترجمه گوگل]ابرها تکه تکه شدند و خورشید بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]ابرها پراکنده شدند و بیرون آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His day was fragmented by interruptions and phone calls.
[ترجمه گوگل]روز او با وقفه ها و تماس های تلفنی تکه تکه شد
[ترجمه ترگمان]روز او با وقفه های تلفنی و تماس های تلفنی متلاشی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The lecture notes are fragmented; a fair number of sentences remain incomplete.
[ترجمه گوگل]یادداشت های سخنرانی تکه تکه هستند تعداد نسبتاً زیادی از جمله ها ناقص می مانند
[ترجمه ترگمان]یادداشت های سخنرانی پراکنده هستند؛ تعداد زیادی از جملات ناقص باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ideas are everything in a fragmented global marketplace, and great ideas demand a diverse work force.
[ترجمه گوگل]ایده‌ها همه چیز در یک بازار پراکنده جهانی هستند و ایده‌های عالی نیروی کار متنوعی را می‌طلبد
[ترجمه ترگمان]ایده ها همه چیز در یک بازار جهانی پراکنده هستند، و ایده های بزرگ نیازمند نیروی کار متنوعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The group fragmented and re-formed in twos and threes, speculating on possible reasons for Gebrec's disappearance.
[ترجمه گوگل]این گروه تکه تکه شد و دوباره در دو و سه تشکیل شد و در مورد دلایل احتمالی ناپدید شدن گبرک حدس و گمان می زند
[ترجمه ترگمان]این گروه به طور دو به دو و سه به سه شکل گرفت و به دلایل احتمالی ناپدید شدن Gebrec ها فکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These changes will help to rebuild a fragmented community and create an environment suitable for children to grow up in.
[ترجمه گوگل]این تغییرات به بازسازی یک جامعه پراکنده و ایجاد محیطی مناسب برای رشد کودکان کمک خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این تغییرات به بازسازی یک جامعه تکه تکه و ایجاد محیطی مناسب برای رشد کودکان کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. John Tiller led a fragmented existence at this time.
[ترجمه گوگل]جان تیلر در این زمان زندگی پراکنده ای را رهبری می کرد
[ترجمه ترگمان]جان Tiller در این زمان یک موجودیت مستقل را رهبری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Behind the fragmented Dublin tenement of the first act we see massed ranks of silent soldiers.
[ترجمه گوگل]در پشت خانه تکه تکه شده دوبلین در اولین اقدام، صفوف انبوه سربازان خاموش را می بینیم
[ترجمه ترگمان]در پس tenement fragmented، نخستین پرده، صفوف سربازان خاموش را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many other white-collar jobs, claims Braverman,(Sentence dictionary) are similarly fragmented.
[ترجمه گوگل]براورمن ادعا می‌کند که بسیاری از کارهای یقه سفید دیگر نیز به همین ترتیب تکه تکه شده‌اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مشاغل اداری دیگر، ادعاهای braverman، (فرهنگ لغت جملات)نیز به طور مشابه تجزیه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To assume that teaching them a fragmented curriculum will lead them to a unified sense of place and person is unrealistic.
[ترجمه گوگل]فرض اینکه آموزش یک برنامه درسی پراکنده به آنها منجر به درک یکپارچه از مکان و شخص می شود غیر واقعی است
[ترجمه ترگمان]برای این که فرض کنیم که تدریس یک برنامه آموزشی تکه تکه شده، آن ها را به یک حس منسجم از مکان و فرد هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• divided; segmented; broken into pieces; broken off
something that is fragmented consists of a lot of different parts which seem unconnected with each other.

پیشنهاد کاربران

غیرمتمرکز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fragment
✅️ اسم ( noun ) : fragment / fragmentation
✅️ صفت ( adjective ) : fragmentary / fragmented
✅️ قید ( adverb ) : fragmentarily
بخش بندی شده
چندپارچه
جزیره ای
نامتمرکز
باقیمانده
متلاشی شده
از هم گسسته
پراکنده
متلاشی، خرد شده، شکسته، تکه تکه
گسیخته
قطعه قطعه، پاره پاره، تکه تکه، متناوب، گاه و بیگاه، آشفته، پراکنده، مختل، ناپایدار، چندپاره، شکسته، متفرق، تجزیه شده، خرد شده، متلاشی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس