fragmental


معنی: شکسته، پاره پاره، جزء جزء، ریز شده
معانی دیگر: رجوع شود به: fragmentary، fragmentary : پاره پاره، ناقص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fragmentally (adv.)
• : تعریف: fragmentary.

جمله های نمونه

1. To extract conformational motifs and construct fragmental libraries for peptide, it is important to analyze the structure of the conformational space of oligopeptide.
[ترجمه گوگل]برای استخراج نقوش ساختاری و ساخت کتابخانه های قطعه ای برای پپتید، تجزیه و تحلیل ساختار فضای ساختاری الیگوپپتید مهم است
[ترجمه ترگمان]برای استخراج موتیف های ساختاری و ساخت کتابخانه های fragmental برای پپتید، مهم است که ساختار فضای conformational of را تجزیه و تحلیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Disconnected and fragmental richness constantly explores, presses and tests the inner heart of the society.
[ترجمه گوگل]غنای گسسته و تکه تکه دائماً باطن جامعه را می کاود، فشار می دهد و می آزماید
[ترجمه ترگمان]غنا و غنای fragmental به طور مداوم به بررسی، فشار و آزمایش قلب داخلی جامعه می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Before the 17 Century, there were few fragmental contacts between Taiwan and China.
[ترجمه گوگل]قبل از قرن هفدهم، تماس های پراکنده کمی بین تایوان و چین وجود داشت
[ترجمه ترگمان]قبل از قرن ۱۷، تعداد کمی از تماس های fragmental بین تایوان و چین وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are 46 kinds of fragmental minerals. The 67% of heavy minerals is magnetite, ilmenite, limonite and schistose minerals.
[ترجمه گوگل]46 نوع کانی تکه تکه وجود دارد 67 درصد کانی های سنگین را کانی های مگنتیت، ایلمنیت، لیمونیت و شیستوز تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]۴۶ نوع از مواد معدنی fragmental وجود دارد ۶۷ درصد از مواد معدنی سنگین، مگنتیت، ilmenite، limonite و schistose هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nothing could be solved through fragmental ideas.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز را نمی توان با ایده های پراکنده حل کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند از طریق ایده های fragmental حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is suitable for automatically. Packaging of steeping products fragmental tea, medicinal tea, coffee etc.
[ترجمه گوگل]برای خودکار مناسب است بسته بندی محصولات خیساندنی چای قطعه ای، چای دارویی، قهوه و غیره
[ترجمه ترگمان]آن برای خود به طور خودکار مناسب است بسته بندی محصولات steeping، چای، چای دارویی، قهوه و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yingcheng group's volcanic rocks in Shengping field areof rhyolites, andesites, basalts, felsites and volcanic fragmental rocks.
[ترجمه گوگل]سنگ های آتشفشانی گروه Yingcheng در میدان شنگپینگ از ریولیت ها، آندزیت ها، بازالت ها، فلسیت ها و سنگ های قطعه قطعه آتشفشانی هستند
[ترجمه ترگمان]سنگ های آتشفشانی گروهی در میدان Shengping، areof، andesites، basalts، felsites، و صخره های آتشفشانی fragmental قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The select principle of drawing interval was given for different coal - gangue fragmental size.
[ترجمه گوگل]اصل انتخاب فاصله ترسیم برای اندازه های مختلف زغال سنگ - گنگ داده شد
[ترجمه ترگمان]اصل انتخاب فاصله برای اندازه fragmental coal - coal متفاوت داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Deimos has a smooth surface due to a blanket of fragmental rock or regolith, except for the most recent impact craters.
[ترجمه گوگل]دیموس به دلیل پوششی از سنگ های تکه تکه یا سنگ سنگی، به جز جدیدترین دهانه های برخوردی، سطح صافی دارد
[ترجمه ترگمان]Deimos یک سطح صاف به خاطر یک پتو از سنگ fragmental و یا regolith دارد، به جز for برخوردی که به تازگی ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکسته (صفت)
doddered, broken, fragmentary, zigzag, fragmental

پاره پاره (صفت)
ragged, fragmentary, fragmental, dilapidated, scrappy, torn to pieces

جزء جزء (صفت)
fragmentary, fragmental

ریز شده (صفت)
fragmentary, fragmental

تخصصی

[عمران و معماری] آواری
[آب و خاک] بافت خرده سنگی

انگلیسی به انگلیسی

• segmented; intermittent; broken; not whole

پیشنهاد کاربران

بپرس