اسم ( noun )
• (1) تعریف: the act of breaking or the state of being broken, esp. a bone.
• مترادف: break
• مشابه: breach, crack, division, rift, split
• مترادف: break
• مشابه: breach, crack, division, rift, split
• (2) تعریف: the appearance of the surface of a mineral when it breaks, or the manner in which a mineral breaks.
• مترادف: cleavage
• مشابه: rift
• مترادف: cleavage
• مشابه: rift
• (3) تعریف: a break, crack, or rupture.
• مترادف: break, rupture
• مشابه: crack, fissure, rent, rift
• مترادف: break, rupture
• مشابه: crack, fissure, rent, rift
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fractures, fracturing, fractured
حالات: fractures, fracturing, fractured
• (1) تعریف: to break or cause a break in, esp. a bone.
• مترادف: break, crack
• مشابه: fissure, rift
• مترادف: break, crack
• مشابه: fissure, rift
• (2) تعریف: to cause disorder or disturbance in; disrupt.
• مترادف: crack, disrupt, rend
• مشابه: break, shatter
• مترادف: crack, disrupt, rend
• مشابه: break, shatter
• (3) تعریف: (slang) to amuse deeply.
• مترادف: crack up
• مترادف: crack up
- That joke really fractured me.
[ترجمه گوگل] آن شوخی واقعاً من را شکست
[ترجمه ترگمان] اون جوک واقعا منو شکسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون جوک واقعا منو شکسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The boom of the cannon fractured the silence.
[ترجمه گوگل] بوم توپ سکوت را در هم شکست
[ترجمه ترگمان] غرش توپ ها سکوت را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] غرش توپ ها سکوت را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: fracturable (adj.), fractural (adj.)
مشتقات: fracturable (adj.), fractural (adj.)
• : تعریف: to break or crack.
• مترادف: break, crack, split
• مشابه: fissure, rift, rupture, shatter, snap
• مترادف: break, crack, split
• مشابه: fissure, rift, rupture, shatter, snap
- The skaters fled the pond as the ice began to fracture.
[ترجمه گوگل] با شروع شکستن یخ، اسکیت بازها از حوض فرار کردند
[ترجمه ترگمان] هنگامی که یخ شروع به شکستگی کرد، اسکیت بازان از استخر بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که یخ شروع به شکستگی کرد، اسکیت بازان از استخر بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید