fountain

/ˈfaʊntən//ˈfaʊntɪn/

معنی: مخزن، سر چشمه، عین، چشمه، فواره
معانی دیگر: جهاب، فشانه، آبفشان، (مجازی) سرچشمه، منشا، سرچشمه ی رود یا نهر، زایندگاه، (فواره ی) آب خوری، آب سردکن (فواره دار)، جهاب (drinking fountain هم می گویند)، منبع، منشاء

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: fountained (adj.)
(1) تعریف: a spring or head of a stream.
مشابه: head

(2) تعریف: a source or origin.

(3) تعریف: one or more jets or sprays of water created by artificial means, as by a pump, or the apparatus or structure from which the water issues or over which it falls.
مشابه: spout

- a drinking fountain
[ترجمه گوگل] یک چشمه آبخوری
[ترجمه ترگمان] یک فواره مشروب خوری،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a garden fountain
[ترجمه گوگل] یک چشمه باغ
[ترجمه ترگمان] یک فواره باغ،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a counter in a store or restaurant at which one can purchase sodas and other ice cream dishes, and often a limited selection of other light food and drink, for consumption on the premises; soda fountain.

(5) تعریف: a chamber from which a liquid, such as ink in a pen, can be supplied slowly and steadily.

جمله های نمونه

1. fountain pen
قلم خودنویس

2. a fountain that projects the water 20 meters into the air
فواره ای که آب را 20 متر به هوا می پراند

3. ghazvini was a fountain of knowledge
قزوینی دریای علم بود.

4. the gurgle of the fountain
صدای شرشر فواره

5. the well of a fountain pen
منبع یک قلم خودنویس

6. a small pool with a beautiful fountain in the middle (of it)
حوض کوچکی با فواره ای زیبا در وسط آن.

7. she sat on the edge of the basin at the fountain
روی لبه ی حوضچه ی فواره نشست.

8. A group of children are playing in the fountain in the park.
[ترجمه گوگل]گروهی از کودکان در حال بازی در آبنمای پارک هستند
[ترجمه ترگمان]گروهی از کودکان در کنار فواره در پارک بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fountain plays only at weekend.
[ترجمه گوگل]فواره فقط در آخر هفته پخش می شود
[ترجمه ترگمان]فواره تنها آخر هفته بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'What's that thing in the middle of the fountain?'--'Some kind of statue, I guess. '.
[ترجمه گوگل]"آن چیزی در وسط فواره چیست؟" - "فکر می‌کنم نوعی مجسمه '
[ترجمه ترگمان]اون چیز در وسط of چیه؟ یک نوع مجسمه، من حدس می زنم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A fountain of water shot from the pipe.
[ترجمه گوگل]یک فواره آب از لوله پرتاب شد
[ترجمه ترگمان]یک فواره آب از لوله بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fountain is lit up at night.
[ترجمه گوگل]چشمه در شب روشن است
[ترجمه ترگمان]The در شب روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The fountain wells its cold water.
[ترجمه گوگل]چشمه آب سرد خود را چاه می کند
[ترجمه ترگمان]آب چشمه آب سرد آن را درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The shell exploded, sending a fountain of sand and grit into the air.
[ترجمه گوگل]پوسته منفجر شد و فواره ای از شن و ماسه را به هوا فرستاد
[ترجمه ترگمان]گلوله منفجر شد و فواره ای از ماسه و سنگریزه به هوا فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Any true lover casting a pin into the fountain and gazing into it will see his or her future partner.
[ترجمه گوگل]هر عاشق واقعی که یک سنجاق به چشمه بیندازد و به آن خیره شود، شریک زندگی آینده خود را خواهد دید
[ترجمه ترگمان]هر عاشق حقیقی یک سوزن به فواره می زند و به آن خیره می شود و به آن نگاه می کند، همسر آینده اش را خواهد دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A fountain will give your garden a touch of class .
[ترجمه گوگل]یک فواره به باغ شما جلوه ای درجه یک می دهد
[ترجمه ترگمان]یک فواره به باغ شما دست خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Snape wrote a receipt with a gold fountain pen.
[ترجمه گوگل]اسنیپ با یک خودکار طلایی رسید نوشت
[ترجمه ترگمان]اسنیپ یک رسید با قلم پر طلا نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخزن (اسم)
store, reservoir, storeroom, storehouse, repository, pool, cache, warehouse, depot, tank, storage, repertory, fount, magazine, watering place, depository, fountain, stank, wareroom

سر چشمه (اسم)
original, principle, derivation, source, origin, root, spring, fountainhead, hotbed, headwaters, fountain, mother, wellspring, headspring, springhead, wellhead

عین (اسم)
original, eye, source, essence, outward, spring, fountain, outness

چشمه (اسم)
well, source, opening, spring, fount, fountain, font, mesh, mineral spring, springhead, wellhead

فواره (اسم)
spout, jet, fount, waterworks, fountain, jet of water

تخصصی

[زمین شناسی] چشمه، منبع

انگلیسی به انگلیسی

• spring, source of water; source; decorative spray of water; drinking fountain
a fountain is an ornamental feature in a pool which consists of a jet of water that is forced up into the air by a pump.

پیشنهاد کاربران

کلمه "fountain" به زبان فارسی به معنی "چشمه"، "فوار" یا "آب نما" است. این کلمه معمولاً به منبعی اشاره دارد که آب از آن خارج می شود، مانند فواره های تزئینی در پارک ها یا چشمه های طبیعی.
منبع CHATGPT 4o mini
میشه آب نما هم معنیش کرد؟
🔊 دوستان موقع تلفظش دقت کنین که a صامت هست:
/ˈfaʊntən/
فواره
مخزن آب
سرچشمه، منبع
Fountain Life چشمه حیات
[قلم ، خودنویس ، قطره چکان و ابزارهای جوهری]
انباره ، اتاقک ، مخزن ، جوهردان
آبشار مصنوعی فواره
چشمه
decorative spray of water❤
منبع. آبشار. فواره
منبع، مخزن
fountain
منبع
مثال :
He is a fountain of information on Asian affairs
او یک منبع اطلاعاتی در مورد تجارت آسیاست.
فواره
آبشار مصنوعی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس