founded

/ˈfaʊnd//faʊnd/

معنی: متکی
معانی دیگر: بر پاکردن، بنیاد نهادن، تاسیس کردن، قالب کردن، ذوب کردن، ریخته گری، قالب ریزی کردن زمان گذشته ساده فعل find قسمت سوم فعل find

جمله های نمونه

1. he founded the country's metallurgical industries
او صنایع فلزکاری کشور را بنیاد نهاد.

2. i founded the lofty mansion of verse
پی افکندم از نظم کاخی بلند

3. japan successfully founded a modern capitalist economy
ژاپن با موفقیت،یک اقتصاد سرمایه داری امروزی را پی ریزی کرد.

4. my father founded the college of translation
پدرم مدرسه ی عالی ترجمه را تاسیس کرد.

5. his claim was founded on undeniable facts
ادعای او بر (پایه ی) حقایق انکارناپذیری استوار بود.

6. we venerate our ancestors who founded this city
ما به نیاکان خود که این شهر را بنیان نهادند حرمت می گذاریم.

7. the roman era was computed from the date when rome was supposedly founded
تقویم رومی از زمان فرضی بنیادگذاری روم آغاز می شد.

8. The Romans founded a great city on the banks of this river.
[ترجمه گوگل]رومی ها شهر بزرگی را در کرانه این رودخانه بنا کردند
[ترجمه ترگمان]رومیان یک شهر بزرگ را در سواحل این رودخانه تاسیس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. York was founded by the Romans in the year 71 AD.
[ترجمه گوگل]یورک توسط رومیان در سال 71 پس از میلاد تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]یورک در سال ۷۱ میلادی توسط رومیان تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Independent Labour Party was founded in Bradford on January 189
[ترجمه گوگل]حزب کارگر مستقل در ژانویه ۱۸۹ در برادفورد تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]حزب مستقل کارگری در برادفورد در تاریخ ۱۸۹ ژانویه تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dynasty he founded ruled for 700 years.
[ترجمه گوگل]سلسله ای که او تأسیس کرد 700 سال حکومت کرد
[ترجمه ترگمان]سلسله ای که او تاسیس کرد به مدت ۷۰۰ سال حکومت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Marriage should be founded on love.
[ترجمه گوگل]ازدواج باید بر پایه عشق بنا شود
[ترجمه ترگمان]ازدواج باید بر عشق استوار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her family founded the college in 189
[ترجمه گوگل]خانواده او این کالج را در سال 189 تأسیس کردند
[ترجمه ترگمان]خانواده او کالج را در سال ۱۸۹ تاسیس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The school was founded with the express purpose of teaching deaf children.
[ترجمه گوگل]این مدرسه با هدف صریح آموزش به کودکان ناشنوا تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]مدرسه با هدف آموزش بچه های ناشنوا بنیان گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hospital was founded on an endowment fund.
[ترجمه گوگل]این بیمارستان بر اساس یک صندوق موقوفه تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان براساس یک صندوق وقف تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The abbeys were founded in the 12th century by King David as a bulwark against the English.
[ترجمه گوگل]این کلیساها در قرن دوازدهم توسط پادشاه دیوید به عنوان سنگری در برابر انگلیسی ها تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]صومعه ها در قرن دوازدهم توسط پادشاه دیوید به عنوان سدی بر علیه انگلیسی ها بنیان گذاشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متکی (صفت)
leaning, based, relying, supported, trusting, founded

انگلیسی به انگلیسی

• established, set up, instituted

پیشنهاد کاربران

ساختمان: بنا شدن
سازمان، موسسه، شرکت، روزنامه و . . . تاسیس شدن
متکی یا مبتنی بودن بر چیزی
ill founded :
بی پروپا، بی اساس
well founded
محکم، مستحکم
* Founded on= based on, built on, rooted in, grounded on, established on
مثال
His game is founded on power and determination.
تاسیس شده
مبتنی بر
تاسیس کردن

بپرس