foul up


(عامیانه) مغشوش کردن، به هم زدن، کثافت کاری کردن، درهم و برهمی، درهم گوریدگی، ندانم کاری، افتضاح، خیطی

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: (informal) to bungle or make serious mistakes, or cause someone else to do so.
مترادف: bungle, flub, goof, muff

(2) تعریف: by improper, inept, or malicious behavior, to cause (someone or something) to be confused, distressed, or inefficient.
مترادف: goof up, mess up, muck up, muddle
مشابه: botch, bungle, hash, trip

- He fouled up the accounting system.
[ترجمه گوگل] او سیستم حسابداری را خراب کرد
[ترجمه ترگمان] او سیستم حسابداری را آلوده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You fouled me up by making me wait for you.
[ترجمه گوگل] تو مرا با صبر کردن به من بد کردی
[ترجمه ترگمان] تو منو کثیف کردی و منو مجبور کردی منتظر تو باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) confusion or breakdown caused by human error or mismanagement, or by mechanical failure.

(2) تعریف: a person who often makes errors or does things incorrectly.

جمله های نمونه

1. The team can't afford to foul up in this game.
[ترجمه گوگل]تیم نمی تواند در این بازی خطا کند
[ترجمه ترگمان]تیم نمیتونه توی این بازی کثیف بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why do some people foul up and become criminals?
[ترجمه گوگل]چرا عده ای فحش می دهند و مجرم می شوند؟
[ترجمه ترگمان]چرا بعضی از مردم مرتکب خطا میشن و تبدیل به مجرم میشن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He lit a cigarette and started to foul up the air with stinging yellow smoke.
[ترجمه گوگل]سیگاری روشن کرد و هوا را با دود زرد گزنده آلوده کرد
[ترجمه ترگمان]سیگاری روشن کرد و با دود زرد رنگی به هوا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We can't afford to foul up this time.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم این بار خطا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم این دفعه گند بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nothing could foul up their militant spirit.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی توانست روحیه ستیزه جویانه آنها را خدشه دار کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست روح militant را خراب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't foul up this chance.
[ترجمه گوگل]این شانس را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]این فرصتو از دست نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can produce a serious foul up with both hands tied behind me.
[ترجمه گوگل]من می توانم با هر دو دست بسته به پشت سرم یک خطای جدی ایجاد کنم
[ترجمه ترگمان]من می توانم با هر دو دست که پشت سرم بسته باشند، مرتکب جنایتی شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are serious risks that laboratories may foul up these tests.
[ترجمه گوگل]خطرات جدی وجود دارد که آزمایشگاه ها ممکن است این آزمایش ها را مخدوش کنند
[ترجمه ترگمان]خطرات جدی وجود دارد که آزمایشگاه ها ممکن است این آزمایش ها را خراب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Local weather conditions can also foul up a multinational corporation's promotional campaign.
[ترجمه گوگل]شرایط آب و هوایی محلی همچنین می تواند کمپین تبلیغاتی یک شرکت چند ملیتی را مختل کند
[ترجمه ترگمان]شرایط آب و هوایی محلی نیز می تواند کمپین تبلیغاتی شرکت چندملیتی را خفه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Why do some foul up and become criminals?
[ترجمه گوگل]چرا عده ای فحش می دهند و مجرم می شوند؟
[ترجمه ترگمان]چرا یه خورده foul و مجرم میشن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Without those heavy caveats, greenery will become one more excuse to foul up trade.
[ترجمه گوگل]بدون آن اخطارهای سنگین، فضای سبز بهانه دیگری برای مخدوش کردن تجارت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]بدون آن caveats سنگین، گیاهان یک بهانه دیگر برای خراب کردن تجارت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• spoil, disturb, mess up, bungle
a foul-up is a state of disorder or trouble which is the result of mistakes or carelessness; an informal word.

پیشنهاد کاربران

a condition of confusion caused by mistakes or poor judgement
"Foul up" is a phrasal verb that means to make a mistake or mess something up. It is often used informally to describe a situation where something goes wrong or doesn't go as planned.
"Foul up" یک فعل عبارتی است به معنای اشتباه کردن یا به هم ریختن چیزی. اغلب به طور غیر رسمی برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که در آن چیزی اشتباه پیش می رود یا طبق برنامه پیش نمی رود.
...
[مشاهده متن کامل]

**************************************************************************************************
مثال؛
“I fouled up the report and now we’ll have to redo it. ”
A person might say, “I fouled up the recipe and now dinner is ruined. ”
In a conversation about a failed attempt at organizing an event, someone might comment, “We really fouled up the logistics and now everything is a mess. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-ruin/
خرابکاری کردن، گند زدن

بپرس