fosterage

/ˈfɔːstərɪdʒ//ˈfɒstərɪdʒ/

معنی: پرورش، گرفتن مادر رضاعی، دایه گیری
معانی دیگر: پرورش (پسرخوانده یا دخترخوانده را)، پسرخواندگی، دختر خواندگی، رضاعی بودن

جمله های نمونه

1. Reporting the family fosterage goings to the civil affairs administration on the higher levels and bringing forth the corresponding suggestions.
[ترجمه گوگل]گزارش دادن به سرپرستی خانواده به اداره امور عمرانی در سطوح بالاتر و ارائه پیشنهادات مربوطه
[ترجمه ترگمان]گزارش خانواده fosterage را به اداره امور مدنی در سطوح بالاتر گزارش دهی و پیشنهادها مربوطه را مطرح نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The child that parental parents dies, fosterage also is than putting in home of relatives and friends in orphanage is good.
[ترجمه گوگل]فرزندی که پدر و مادر می میرند، فرزند پروری نیز از گذاشتن در خانه اقوام و دوستان در پرورشگاه خوب است
[ترجمه ترگمان]کودکی که والدین والدین از دنیا می روند، fosterage از قرار دادن در خانه خویشاوندان و دوستان در پرورشگاه نیز خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fosterage has improved children's social skills in a certain way, but the improvement is not remarkable when compare to normal children.
[ترجمه گوگل]پرورش مهارت های اجتماعی کودکان را به شیوه ای خاص بهبود بخشیده است، اما این بهبود در مقایسه با کودکان عادی قابل توجه نیست
[ترجمه ترگمان]fosterage مهارت های اجتماعی کودکان را به شیوه ای خاص بهبود بخشیده است، اما این بهبود در مقایسه با کودکان عادی قابل توجه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Article 5 The fosterage family for the handicapped children shall be chosen from the communities where the medical treatment, special education and healing training conditions are available.
[ترجمه گوگل]ماده 5 خانواده سرپرست برای کودکان معلول باید از جوامعی انتخاب شوند که شرایط معالجه پزشکی، آموزش ویژه و آموزش شفا در آنها فراهم باشد
[ترجمه ترگمان]ماده ۵ خانواده fosterage برای کودکان معلول باید از جوامعی انتخاب شود که در آن ها درمان پزشکی، آموزش ویژه و شرایط آموزشی درمان در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The policy of family fosterage is an important attempt to the way of socialization of child welfare in our country.
[ترجمه گوگل]سیاست حمایت از خانواده تلاش مهمی در راه اجتماعی شدن رفاه کودکان در کشور ما است
[ترجمه ترگمان]سیاست of خانواده تلاش مهمی در راه اجتماعی شدن رفاه کودکان در کشور ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For pet's fosterage, we a professional staff to take good care of a clean room.
[ترجمه گوگل]برای پرورش حیوانات خانگی، ما یک پرسنل حرفه ای هستیم تا به خوبی از یک اتاق تمیز مراقبت کنیم
[ترجمه ترگمان]برای سگ های خانگی، ما به کارکنان حرفه ای نیاز داریم که از یک اتاق تمیز مراقبت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The application of the membranes in separation, preservation, fosterage, medicament release and artificial organ etc is also reviewed.
[ترجمه گوگل]کاربرد غشاها در جداسازی، نگهداری، پرورش، رهاسازی دارو و اندام مصنوعی و غیره نیز بررسی می‌شود
[ترجمه ترگمان]کاربرد غشا در جداسازی، نگهداری، fosterage، آزاد کردن medicament و ارگ مصنوعی نیز مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The boy's fosterage to America came at an early age.
[ترجمه گوگل]فرزندپروری پسر به آمریکا در سنین پایین بود
[ترجمه ترگمان]کودکی که به آمریکا سفر کرده بود، در اوایل عصر به آمریکا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Generally speaking, fosterage quality, short of and deprive maternal love, the temperament of child, family and social environmental etc., influence the child attaching most.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، کیفیت پرورش، کمبود و محرومیت از عشق مادری، خلق و خوی کودک، خانواده و محیط اجتماعی و غیره بیشترین تأثیر را بر دلبستگی کودک دارد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی صحبت کردن، کیفیت fosterage، کوتاه بودن و محروم کردن عشق مادرانه، خلق و خوی کودک، خانواده و محیط اجتماعی و غیره، بیشتر اتصال کودک را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The biotechpharmacy industry is considered to have good economic benefits, vast market potentials and get emphatic fosterage in our country.
[ترجمه گوگل]صنعت داروسازی بیوتکنولوژی دارای مزایای اقتصادی خوب، پتانسیل‌های بازار گسترده و پرورش موکد در کشور ما است
[ترجمه ترگمان]صنعت biotechpharmacy دارای مزایای اقتصادی خوبی، پتانسیل های بازار وسیع و get fosterage در کشور ما در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The proportion between the staff members of the family fosterage service organizations and the fostered children shall not exceed 1:2
[ترجمه گوگل]نسبت بین کارکنان سازمان‌های خدمات فرزندخوانی خانواده و فرزندان تحت سرپرستی نباید از 1:2 تجاوز کند
[ترجمه ترگمان]نسبت بین اعضای کارکنان سازمان های خدماتی fosterage خانواده و پرورش کودکان پرورش داده شده نباید از ۱: ۲ تجاوز کند: ۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Men's body structure seems to have aggression inherently and their status and capability in the traditional society fosterage their aggression and possession of women.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که ساختار بدن مردان ذاتاً پرخاشگری است و جایگاه و توانایی آنها در جامعه سنتی باعث پرورش پرخاشگری و تصاحب زنان می شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که ساختار بدن مردان به طور ذاتی و جایگاه و توانایی آن ها در جامعه سنتی تجاوز و تملک زنان را محدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The implement principal part in its management control is children's welfare home, the object of management control is the staff involved in the work of family fosterage.
[ترجمه گوگل]بخش اصلی اجرا در کنترل مدیریت آن، خانه رفاه کودکان است، موضوع کنترل مدیریت کارکنان درگیر در کار سرپرستی خانواده است
[ترجمه ترگمان]پیاده سازی بخش اصلی در کنترل مدیریت آن خانه رفاه کودکان است، هدف کنترل مدیریت پرسنل درگیر در کار fosterage خانواده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This organization faces the 5 arrives 18 years old girls that basically come from low income family, these children live in front courtyard of odd relatives by marriage or fosterage family mostly.
[ترجمه گوگل]این سازمان با دختران 5 ساله 18 ساله مواجه است که اساساً از خانواده های کم درآمد هستند، این کودکان در جلوی حیاط اقوام عجیب و غریب ازدواج یا خانواده سرپرستی زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]این سازمان با دختران ۱۸ ساله که اساسا از خانواده کم درآمد می باشند، مواجه می شود، این کودکان در حیاط خانه خویشاوندان عجیب از طریق ازدواج یا خانواده fosterage زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرورش (اسم)
training, nourishment, nurture, fosterage

گرفتن مادر رضاعی (اسم)
fosterage

دایه گیری (اسم)
fosterage

انگلیسی به انگلیسی

• raising of another person's child as one's own

پیشنهاد کاربران

بپرس