fossorial


معنی: حفار، کاونده، نقب زن، درخور نقب زنی
معانی دیگر: کاوگر، گودال کن

جمله های نمونه

1. some animals have fossorial claws
برخی جانوران چنگال های حفار دارند.

مترادف ها

حفار (صفت)
fossorial

کاونده (صفت)
fossorial

نقب زن (صفت)
fossorial

درخور نقب زنی (صفت)
fossorial

تخصصی

[زمین شناسی] کاونده، نقب زن، حفار، در خور نقب زنی . در رابطه با پا یا اعضایی که برای کندن بکار می روند

انگلیسی به انگلیسی

• (zoology) able to dig or burrow; suitable for digging

پیشنهاد کاربران

بپرس