fossilize

/ˈfɑːsəˌlaɪz//ˈfɒsəlaɪz/

معنی: کهنه شدن، فسیل شدن، سخت ومتحجرشدن
معانی دیگر: سنگواره کردن یا شدن، سنگ شدن یا کردن، قدیمی مسلک کردن یا شدن، بازگشت گرای کردن یا شدن، ارتجاعی کردن یا شدن، در اثر مرور زمان بصورت سنگواره درامدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fossilizes, fossilizing, fossilized
(1) تعریف: to make into a fossil by replacing organic matter with mineral substances.

(2) تعریف: to make hardened, rigid, or outmoded as though turned to stone, esp. a person's ideas or attitudes.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: fossilization (n.)
• : تعریف: to become, or become like, a fossil.

جمله های نمونه

1. Most couples, however fossilized their relationship, have some interests in common.
[ترجمه گوگل]بیشتر زوج ها، هر چقدر هم که رابطه شان فسیل شده باشد، علایق مشترکی دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر زوج ها با این حال رابطه خود را در بین چیزهای مشترک دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most couples, however fossilized their relationship, have some interest in common, if it's only cooking or travel or pets.
[ترجمه گوگل]بیشتر زوج ها، هر چقدر هم که رابطه شان فسیل شده باشد، علایق مشترکی دارند، اگر فقط آشپزی یا مسافرت یا حیوانات خانگی باشد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زوج ها با در نظر گرفتن رابطه خود، علاقه به چیزهای مشترک دارند، در صورتی که تنها آشپزی یا سفر یا حیوانات خانگی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Needs change while policies fossilize.
[ترجمه گوگل]در حالی که سیاست ها متحجر می شوند، نیاز به تغییر دارند
[ترجمه ترگمان]نیازها و سیاست های مربوط به تغییر نیازها تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The remains gradually fossilized.
[ترجمه گوگل]بقایای آن به تدریج فسیل شد
[ترجمه ترگمان]باد به تدریج تبدیل به فسیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For one thing, flowers do not readily fossilize - and leaves alone can be misleading.
[ترجمه گوگل]برای یک چیز، گل ها به راحتی فسیل نمی شوند - و برگ ها به تنهایی می توانند گمراه کننده باشند
[ترجمه ترگمان]برای یک چیز، گل ها به آسانی fossilize نمی شوند - و برگ ها تنها می توانند گمراه کننده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The union movement in this country suffers from fossilized leadership trapped in a time warp.
[ترجمه گوگل]جنبش اتحادیه در این کشور از رهبری متحجری که در یک پیچ و تاب زمانی به دام افتاده رنج می برد
[ترجمه ترگمان]جنبش اتحاد در این کشور از رهبری فسیل در یک پیچ وتاب زمانی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Soviets were unwilling to support the fossilized East German regime.
[ترجمه گوگل]شوروی تمایلی به حمایت از رژیم فسیل شده آلمان شرقی نداشت
[ترجمه ترگمان]شوروی تمایلی به حمایت از رژیم fossilized شرقی آلمان نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They fossilize an industrial structure that needs to change.
[ترجمه گوگل]آنها یک ساختار صنعتی را فسیل می کنند که باید تغییر کند
[ترجمه ترگمان]آن ها ساختار صنعتی دارند که نیاز به تغییر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What they seem to want to do in fact is fossilize the particular environment in which people live and work.
[ترجمه گوگل]کاری که به نظر می رسد در واقع می خواهند انجام دهند، فسیل کردن محیط خاصی است که مردم در آن زندگی و کار می کنند
[ترجمه ترگمان]آنچه که آن ها می خواهند در حقیقت انجام دهند این است که محیط ویژه ای که مردم در آن زندگی می کنند و کار می کنند را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Not all sponges contain hard parts capable of being fossilized.
[ترجمه گوگل]همه اسفنج ها حاوی قطعات سختی نیستند که قابلیت فسیل شدن داشته باشند
[ترجمه ترگمان]همه اسفنج ها قطعات سخت قادر به تبدیل شدن به فسیل نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This makes the assumption, of course, that the plants have not changed their habits since they were fossilized.
[ترجمه گوگل]البته این فرض را بر این می‌گذارد که گیاهان از زمان فسیل شدن، عادت‌های خود را تغییر نداده‌اند
[ترجمه ترگمان]البته این باعث می شود که این فرض که گیاهان عادات خود را از زمان فسیل شدن تغییر نمی دهند، تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fantastic electron microscope images of objects looking very suggestively like fossilized living forms again captured the imagination of the world.
[ترجمه گوگل]تصاویر میکروسکوپ الکترونی خارق‌العاده از اجسامی که به شکل بسیار تلقین‌کننده‌ای شبیه به اشکال زنده فسیل شده هستند، دوباره تخیل جهان را تسخیر کردند
[ترجمه ترگمان]تصاویر میکروسکوپ الکترونی ساخته شده از اشیا که بسیار شبیه به موجودات زنده فسیل در نظر گرفته می شوند دوباره تصور جهان را تسخیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Near Medicine Bow, Wyoming, I visited a rock shop made entirely of fossilized dinosaur bones.
[ترجمه گوگل]در نزدیکی Medicine Bow، وایومینگ، از یک فروشگاه سنگ که تماماً از استخوان های فسیل شده دایناسور ساخته شده بود بازدید کردم
[ترجمه ترگمان]نزدیک Medicine Bow، وایومینگ، من از یک مغازه سنگی که کاملا از استخوان دایناسور fossilized ساخته شده بود، بازدید کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They were certainly made hideous by the way their fossilized bones, complete with jutting frills, were reassembled in museums.
[ترجمه گوگل]آنها مطمئناً با روشی که استخوان‌های فسیل‌شده‌شان، با زوایای برجسته، دوباره در موزه‌ها جمع‌آوری می‌شد، وحشتناک ساخته شدند
[ترجمه ترگمان]به راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی راستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کهنه شدن (فعل)
age, rag, fossilize, obsolesce, outwear, superannuate

فسیل شدن (فعل)
fossilize

سخت ومتحجرشدن (فعل)
fossilize

انگلیسی به انگلیسی

• change into a fossil, petrify; be petrified, become a fossil; make outmoded; become old-fashioned or outmoded, become unchanging (also fossilise)
when the remains of an animal or plant fossilize or are fossilized, they become hard, or leave a print, and form a fossil.

پیشنهاد کاربران

به تاریخ پیوستن، به موزه پیوستن،
( در زبانشناسی ) ، در ذهن حک شدن، ته نشین شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fossilize
✅️ اسم ( noun ) : fossil / fossilization
✅️ صفت ( adjective ) : fossilized
✅️ قید ( adverb ) : _
Become permanent
کهنه شدن
فُسیلیدن.
فُسیلاندن.

بپرس