fossa

/fossa//fossa/

معنی: روزنه، حفره، گودال، چال، فرو رفتگی
معانی دیگر: (کالبدشناسی) گودی، کاواکی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fossae
• : تعریف: in anatomy, a pit, cavity, or depression.

جمله های نمونه

1. Posterior fossa neoplasms or multiple sclerosis may rarely cause vertigo or hearing loss.
[ترجمه گوگل]نئوپلاسم های حفره خلفی یا مولتیپل اسکلروزیس به ندرت ممکن است باعث سرگیجه یا کاهش شنوایی شوند
[ترجمه ترگمان]fossa Posterior یا sclerosis چندگانه ممکن است به ندرت موجب سرگیجه یا فقدان شنوایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective To reconstruct traumatic or hypoplastic olecranon fossa.
[ترجمه گوگل]هدف: بازسازی حفره اولکرانون تروماتیک یا هیپوپلاستیک
[ترجمه ترگمان]هدف از بازسازی ضربه روحی و یا hypoplastic olecranon fossa
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Condylar position was in the middle of glenoid fossa in posteroanterior direction.
[ترجمه گوگل]وضعیت کندیل در وسط حفره گلنوئید در جهت خلفی قدامی بود
[ترجمه ترگمان]محل Condylar در وسط فرورفتگی، در جهت posteroanterior قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The dura mater enters the hypophyseal fossa by its edge and forms three inter-cavernous sinus.
[ترجمه گوگل]سخت شامه از لبه خود وارد حفره هیپوفیزیال می شود و سه سینوس بین غاری را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]سخت شامه از لبه آن وارد the fossa می شود و سه سینوس حفره ای را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This operation has two advantages: Navicular fossa is repaired to dilate urethral outlet and to reduce resistance of urination.
[ترجمه گوگل]این عمل دو مزیت دارد: حفره ناویکولار برای گشاد شدن خروجی مجرای ادرار و کاهش مقاومت ادراری ترمیم می شود
[ترجمه ترگمان]این عمل دارای دو مزیت است: Navicular fossa به خروجی urethral dilate ترمیم شده است و مقاومت ادرار را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To study the related anatomy of a glenoid fossa approach -one of surgical approaches to the lateral skull base .
[ترجمه گوگل]بررسی آناتومی مرتبط با رویکرد حفره گلنوئید - یکی از رویکردهای جراحی قاعده جانبی جمجمه
[ترجمه ترگمان]مطالعه آناتومی مربوطه از رویکرد glenoid fossa - یکی از رویکردهای جراحی به پایه جمجمه جانبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mass does not extend into the popliteal fossa, knee joint or bones.
[ترجمه گوگل]توده به حفره پوپلیتئال، مفصل زانو یا استخوان ها گسترش نمی یابد
[ترجمه ترگمان]این جرم به مفصل زانو یا مفاصل زانو نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Short limb of incus(or incudal fossa) and lateral semicircular canal are important landmarks by which pyramidal segment of FN might be located in manipulation of mastoid.
[ترجمه گوگل]اندام کوتاه اینکوس (یا حفره انکودال) و کانال نیم دایره‌ای جانبی نشانه‌های مهمی هستند که بخش هرمی FN ممکن است در دستکاری ماستوئید قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]بخش اتصال کوتاه از استخوان سندانی (یا incudal fossa)و کانال نیمدایره های افقی هستند که در آن ها بخش هرمی فرست در دستکاری of قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The centriolar complex was inside implantation fossa and consisted of proximal centriole and basal body.
[ترجمه گوگل]کمپلکس سانتریولار در داخل حفره کاشت قرار داشت و شامل سانتریول پروگزیمال و بدن پایه بود
[ترجمه ترگمان]مجتمع centriolar در داخل کاشت fossa قرار داشت و از بدنه centriole و بدن پایه تشکیل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The differential for a posterior fossa mass in children includes juvenile pilocytic astrocytoma, medulloblastoma, ependymoma, and brainstem glioma.
[ترجمه گوگل]تفاوت توده حفره خلفی در کودکان شامل آستروسیتوم پیلوسیتیک نوجوان، مدولوبلاستوما، اپاندیموم و گلیوم ساقه مغز است
[ترجمه ترگمان]دیفرانسیل برای توده fossa خلفی در کودکان شامل pilocytic astrocytoma، medulloblastoma، ependymoma و brainstem glioma است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The capitulum is inside the implantation fossa.
[ترجمه گوگل]کاپیتولوم در داخل حفره لانه گزینی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]The در داخل fossa implantation قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. ATRT most commonly occurs in the posterior fossa (52%), but can be supratentorial, pineal, spinal, or multifocal.
[ترجمه گوگل]ATRT بیشتر در حفره خلفی (52٪) رخ می دهد، اما می تواند سوپراتنتوریال، پینه آل، نخاعی یا چند کانونی باشد
[ترجمه ترگمان]ATRT اغلب در the خلفی (۵۲ %)رخ می دهد، اما می تواند supratentorial، پینه آل، نخاع و یا multifocal باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is typically reserved for patients who have contraindications to CT with iodinated contrast, for detailed assessment of mediastinal pathology, and for posterior fossa brain metastases.
[ترجمه گوگل]معمولاً برای بیمارانی که منع مصرف CT با کنتراست یددار دارند، برای ارزیابی دقیق آسیب شناسی مدیاستن، و برای متاستازهای حفره خلفی مغز اختصاص داده می شود
[ترجمه ترگمان]این بیماری عموما برای بیمارانی که contraindications تا CT را با کنتراست بالا،، برای ارزیابی دقیق آسیب شناسی mediastinal، و برای متاستاز مغز fossa، رزرو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The enlargement of CMS in the fetuses may be shown in physiologic enlargement of posterior fossa. ConclusionsCMS is a potential new marker for normal development of rhombencephalon.
[ترجمه گوگل]بزرگ شدن CMS در جنین ممکن است در بزرگ شدن فیزیولوژیک حفره خلفی نشان داده شود ConclusionsCMS یک نشانگر جدید بالقوه برای رشد طبیعی رومبنسفالون است
[ترجمه ترگمان]توسعه CMS در جنین های ممکن است در توسعه فیزیولوژیک of پشتی نشان داده شود ConclusionsCMS یک علامت جدید برای رشد طبیعی of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روزنه (اسم)
scuttle, hatch, aperture, orifice, window, hole, pore, outlet, clearance, loophole, peephole, peep, casement, slit, fossa, eyelet, foramen, ostium

حفره (اسم)
hollow, hole, grave, cell, ditch, trench, pit, cavern, delve, socket, cavity, fossa, fovea, gutter, sinus, lacuna, loculus, pothole

گودال (اسم)
hole, swag, grave, trench, pit, cavern, puddle, cavity, sinkhole, fossa, fosse, fovea, vesicle, sinus, graben

چال (اسم)
hole, trench, pit, cavern, fossa, fosse, lubritorium

فرو رفتگی (اسم)
depression, notch, fossa, fovea, concavity, sinking, howe

تخصصی

[دندانپزشکی] گودال، فرو رفتگی، حفره، به گودی (تقعر) نامنظم و تقریبا گرد شده سطح تاج دندان اطلاق می شود
[زمین شناسی] گودال، فرو رفتگی، حفره گودی (تقعر) نامنظم و تقریبا" گرد شده سطح تاج دندان

انگلیسی به انگلیسی

• cavity or depression in a bone (anatomy)

پیشنهاد کاربران

fossa ( پزشکی - دندان پزشکی )
واژه مصوب: گودی 1
تعریف: در کالبدشناسی ، فرورفتگی و تقعر موجود در یک سطح
حفره
حرفه

حفره - گودال

بپرس