forwards

/ˈfɔːrwərdz//ˈfɔːwədz/

معنی: به پیش، بطرف جلو
معانی دیگر: رجوع شود به: forward، forward : بطرف جلو

جمله های نمونه

1. The train stopped unexpectedly and we were jolted forwards.
[ترجمه گوگل]قطار به طور غیرمنتظره ای متوقف شد و ما به سمت جلو تکان خوردیم
[ترجمه ترگمان]قطار به طور غیر منتظره ای توقف کرد و ما به جلو حرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was jolted forwards as the bus moved off.
[ترجمه گوگل]با حرکت اتوبوس به سمت جلو تکان خورد
[ترجمه ترگمان]همچنان که اتوبوس حرکت می کرد، تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He leant forward/forwards to see better.
[ترجمه گوگل]او به جلو خم شد تا بهتر ببیند
[ترجمه ترگمان]به جلو خم شد تا بهتر ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Space scientists and astronomers have taken another step forwards.
[ترجمه گوگل]دانشمندان و ستاره شناسان فضایی گام دیگری به جلو برداشته اند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان فضایی و ستاره شناسان گامی دیگر به جلو برداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Draw the floss backwards and forwards between the teeth.
[ترجمه گوگل]نخ دندان را به سمت عقب و جلو بین دندان ها بکشید
[ترجمه ترگمان]the را بین دندان ها به عقب و جلو بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Kip stumbled backwards and forwards before falling down.
[ترجمه گوگل]کیپ قبل از افتادن به عقب و جلو تلو تلو خورد
[ترجمه ترگمان]قبل از این که به زمین بیفتد دوباره به عقب و جلو سکندری خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Take a couple of steps backwards/forwards.
[ترجمه گوگل]چند قدم به عقب/ جلو بردارید
[ترجمه ترگمان]چند قدم به عقب \/ جلو بروید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I tried to move forwards but the wheels had locked.
[ترجمه گوگل]سعی کردم جلو بروم اما چرخ ها قفل شده بودند
[ترجمه ترگمان]سعی کردم به جلو حرکت کنم اما چرخ ها بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was rocking backwards and forwards in her seat.
[ترجمه گوگل]او در صندلی خود به عقب و جلو تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]او در صندلی اش به عقب و جلو تاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She fell forwards on to her face.
[ترجمه گوگل]به جلو روی صورتش افتاد
[ترجمه ترگمان]او به جلو خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you can't go up the hill forwards, you'll have to back up.
[ترجمه گوگل]اگر نمی توانید از تپه به جلو بالا بروید، باید پشتیبان بگیرید
[ترجمه ترگمان]اگر نتوانید از تپه بالا بروید، باید برگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She rocked backwards and forwards on her chair.
[ترجمه گوگل]روی صندلیش به عقب و جلو تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]او روی صندلی اش به عقب و جلو خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sudden stopping of the car plunged him forwards.
[ترجمه گوگل]توقف ناگهانی ماشین او را به سمت جلو پرت کرد
[ترجمه ترگمان]توقف ناگهانی اتومبیل او را به جلو هل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Row upon row of women surged forwards.
[ترجمه گوگل]ردیف به ردیف زنان به جلو می رفتند
[ترجمه ترگمان]ردیف ردیف زنان به جلو موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به پیش (قید)
on, forward, onward, forwards

بطرف جلو (قید)
forward, frontward, forwards, frontwards

انگلیسی به انگلیسی

• onward, ahead, on, forward

پیشنهاد کاربران

بپرس