fortunes

جمله های نمونه

1. the fortunes of war
سرنوشت جنگ

2. in the following years, reza's fortunes improved considerably
در سال های بعد بهروزی رضا به طور قابل ملاحظه ای فزونی یافت.

3. our existence in that land depended on the fortunes of the war
بقای ما در آن دیار بستگی به سرنوشت جنگ داشت.

انگلیسی به انگلیسی

• future events, fate, destiny, things which happen to a person

پیشنهاد کاربران

fortune=فال ( البته یکی از معانی اش فال هست )
fortune cookie= ( یه نوع کوکی تو خالی چینی که توی اون یه کاغذ هست که روی اون اکثرا متن های امیدوارکننده مینویسند، مثل فال های کاغذی توی ایران )
فال
سرنوشت و آینده و بخت
ثروت، دارایی، مال

بپرس