1. Fortune cookies are fun for dessert.
[ترجمه گوگل]کوکی های فورچون برای دسر سرگرم کننده هستند
[ترجمه ترگمان] کلوچه میوه ای برای دسر حال میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. In plates around the room were fortune cookies, srnall Buddhas and smouldering joss sticks.
[ترجمه گوگل]در بشقابهای اطراف اتاق، کلوچههای فال، بوداهای اسرنال و چوبهای جوس در حال سوختن بود
[ترجمه ترگمان]در بشقاب های دور اتاق شیرینی های شانس، کلوچه Buddhas و sticks عود کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Thimmmpt. . . Open a fortune cookie and learn Chinese, I think not. I'll stick with trying not to bastardize English.
[ترجمه گوگل]تیممپت یک کوکی ثروت باز کنید و چینی یاد بگیرید، فکر نمی کنم من تلاش می کنم انگلیسی را حرامزاده نکنم
[ترجمه ترگمان]یه کلوچه fortune باز کن و چینی یاد بگیر، فکر نکنم سعی می کنم به زبان انگلیسی حرف نزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Sketching a fortune cookie is simple when you break it down into different shapes.
[ترجمه گوگل]طراحی یک کوکی ثروت زمانی ساده است که آن را به اشکال مختلف تقسیم کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را به اشکال مختلف تقسیم می کنید، یک کلوچه فروشی ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Every Chinese fortune cookie is accompanied with a fortune.
[ترجمه گوگل]هر کوکی ثروت چینی با یک ثروت همراه است
[ترجمه ترگمان] همه بیسکوییت های چینی با یه ثروت همراه هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A diamond-encrusted, 14-karat-gold fortune cookie is available for $100 from Niemen Marcus, an upscale department store.
[ترجمه گوگل]یک کلوچه بخت با الماس 14 عیار با قیمت 100 دلار از فروشگاه بزرگ Niemen Marcus در دسترس است
[ترجمه ترگمان]یک کلوچه فروش طلای ۱۴ عیار به ارزش ۱۴ عیار به قیمت ۱۰۰ دلار از نیمن مارکوس، یک فروشگاه طبقه متوسط در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This simple application provides a fortune cookie dispenser.
[ترجمه گوگل]این برنامه ساده یک توزیع کننده کوکی ثروت را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این برنامه ساده، یک کلوچه فروشی را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. What does It'say in your fortune cookie?
[ترجمه گوگل]در کوکی ثروت شما چه می گوید؟
[ترجمه ترگمان]این چه چیزی تو بیسکوییت های تو میگه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. What does it say in your fortune cookie?
[ترجمه گوگل]در کوکی ثروت شما چه می گوید؟
[ترجمه ترگمان]این چه چیزی تو بیسکوییت های تو میگه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. My fortune cookie says " Someday you'll be making cheap garbage in sweatshops for 80 cents a day to sale at Chinese Wal-Marts. "
[ترجمه گوگل]کوکی ثروت من میگوید: «روزی زبالههای ارزانقیمتی را در مغازههای عرقفروشی با قیمت 80 سنت در روز برای فروش در والمارتس چینی درست میکنی»
[ترجمه ترگمان]کلوچه My می گوید: \" روزی یک روز برای فروش به وال - Marts چینی به قیمت ۸۰ سنت در sweatshops ارزان قیمت زندگی خواهید کرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. My fortune cookie said, 'Your next interview will result in a job'-and I like your company in particular.
[ترجمه گوگل]کوکی ثروت من گفت: "مصاحبه بعدی شما منجر به یک شغل می شود" - و من به خصوص شرکت شما را دوست دارم
[ترجمه ترگمان]کلوچه fortune گفت: مصاحبه بعدی شما منجر به یک شغل خواهد شد - و من به طور خاص از شرکت شما خوشم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Bakeries sell fortune cookie cupcakes.
[ترجمه گوگل]نانوایی ها کاپ کیک کوکی ثروت می فروشند
[ترجمه ترگمان] bakeries شیرینی کیک فنجونی رو میفروشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Have that cooking while you prepare and organize the components for the speedy stir-fry. Fortune cookies are fun for dessert.
[ترجمه گوگل]این پخت و پز را در حین آماده کردن و سازماندهی اجزاء برای سرخ کردن سریع انجام دهید کوکی های فورچون برای دسر سرگرم کننده هستند
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که خود را آماده می کنید و اجزا را برای انجام سریع آتش درست می کنید، این غذاها را تهیه کنید شیرینی های شانس برای دسر لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The jovial anchorman on the local news reaches into the pocket of his blazer and extracts a fortune cookie.
[ترجمه گوگل]مجری شوخ طبع اخبار محلی دستش را در جیب کت خود می برد و یک کلوچه ثروت بیرون می آورد
[ترجمه ترگمان]مصاحبه با نشاط از اخبار محلی به جیب کت او می رسد و یک کلوچه fortune را استخراج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. "To me, " Mr. Allen said, "there's no real difference between a fortune teller or a fortune cookie and any of the organized religions.
[ترجمه گوگل]آقای آلن گفت: «از نظر من، هیچ تفاوت واقعی بین یک فالگیر یا یک کلوچه فال و هیچ یک از ادیان سازمان یافته وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]آقای الن گفت: \" برای من تفاوت واقعی بین یک پیشگو یا یک کلوچه و یا هر یک از ادیان سازمان یافته وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید