fortuity

/fɔːrˈtuːɪtiː//fɔːˈtjuːɪtɪ/

معنی: تصادف، حادثه، اتفاق، شانس، قضا و قدر، اقبال
معانی دیگر: پیشامد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fortuities
• : تعریف: accident or chance, or something produced thereby, such as an event.
متضاد: deliberation
مشابه: accident, chance, fortune, luck

- an experience marked by fortuity
[ترجمه گوگل] تجربه ای که با اقبال مشخص شده است
[ترجمه ترگمان] تجربه ای که توسط fortuity نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our meeting was a fortuity.
[ترجمه گوگل] ملاقات ما اتفاقی بود
[ترجمه ترگمان] ملاقات ما \"a\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Sometimes Darwin's discoveries owed more to fortuity than forethought.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات اکتشافات داروین بیشتر مرهون بخت و اقبال بود تا پیش بینی
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها کشفیات داروین به fortuity از forethought بدهکار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The · loses ally and win is all fortuity that the life experience with inevitable.
[ترجمه گوگل]· از دست دادن متحد و برد همه بخت و اقبالی است که تجربه زندگی با آن اجتناب ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]باخت متحد و برنده شدن همه این است که زندگی با اجتناب ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusion:The result of colonic transit test possesses fortuity and independability since the shakiness of colonic function.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: نتایج آزمون ترانزیت کولون به دلیل لرزش عملکرد کولون، دارای قطعیت و مستقل بودن است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: نتیجه آزمون حمل و نقل colonic دارای fortuity و independability از زمان اجرای تابع colonic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I came from fortuity, like a grain of sad dust.
[ترجمه گوگل]من از بخت و اقبال آمدم، مثل یک دانه غبار غمگین
[ترجمه ترگمان]از fortuity، مانند ذره ای از گرد و غبار، آمدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One is through for reduced productivity fortuity among workers who to get lung cancer or other tobacco-related diseases.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها کاهش بهره وری در میان کارگرانی است که به سرطان ریه یا سایر بیماری های مرتبط با دخانیات مبتلا می شوند
[ترجمه ترگمان]یکی برای کاهش بهره وری بهره وری در میان کارگرانی است که به سرطان ریه یا سایر بیماری های مربوط به تنباکو مبتلا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was due to an accident or fortuity.
[ترجمه گوگل]بر اثر تصادف یا تصادف بود
[ترجمه ترگمان]به علت تصادف و یا تصادف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Subject to the "fortuity principle", the event must be uncertain.
[ترجمه گوگل]با رعایت «اصل اقبال»، رویداد باید نامشخص باشد
[ترجمه ترگمان]موضوع \"اصل fortuity\"، این رویداد باید نامشخص باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I come from fortuity.
[ترجمه گوگل]من از بخت و اقبال آمده ام
[ترجمه ترگمان] من اهل \"fortuity\" هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Belong to the individual life purely in in the boundless space, pass continuously in time, the fortuity suffer shows the of a clear spirit value, invoke I start on.
[ترجمه گوگل]متعلق به زندگی فردی صرفاً در فضای بی‌کران، گذر پیوسته در زمان، رنج بختی نشان می‌دهد ارزش روحی روشنی دارد، من شروع می‌کنم
[ترجمه ترگمان]به طور مداوم به زندگی فردی در فضای بیکران منتهی می شود، به طور پیوسته می گذرد، fortuity رنج می برند نشان می دهند که یک ارزش روح روشن را نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a beautiful mistake, a kind of historic opportunity and a kind of necessity of fortuity as well that Pu'er Tea got its name.
[ترجمه گوگل]این یک اشتباه زیبا، یک نوع فرصت تاریخی و یک نوع ضرورت بخت و اقبال است که چای پوئر نام خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه بزرگ است، نوعی فرصت تاریخی و نوعی ضرورت of و اینکه \"تی پارتی\" نام خود را گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's showed that human beings transcend the infinite with their limited life, and go against the inevitability of death with the fortuity of their personal life.
[ترجمه گوگل]نشان داده شده است که انسان ها با زندگی محدود خود از نامتناهی فراتر می روند و با بخت و اقبال زندگی شخصی خود به مصاف ناگزیر بودن مرگ می روند
[ترجمه ترگمان]نشان داده می شود که انسان ها با زندگی محدود خود از ابدیت فراتر می روند و با the زندگی شخصی خود با اجتناب ناپذیری مرگ مواجه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The skill of literary art creation is a process of treads and full of characters of fortuity and personality.
[ترجمه گوگل]مهارت آفرینش هنر ادبی، فرآیندی است آجدار و پر از شخصیت های بخت و شخصیت
[ترجمه ترگمان]مهارت خلق هنر ادبی یک فرآیند of و پر از شخصیت of و شخصیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصادف (اسم)
hit, accidence, accident, chance, coincidence, incident, occasion, occurrence, accidentalism, concurrence, encounter, fortuity

حادثه (اسم)
accidence, accident, incident, event, adventure, case, phenomenon, fortuity

اتفاق (اسم)
accident, event, case, happening, occurrence, fluke, accidentalism, unison, hazard, confederation, fortuity, confederacy, federation, happenstance, joinder

شانس (اسم)
chance, handsel, luck, odds, fortune, fortuity

قضا و قدر (اسم)
fate, fortuity

اقبال (اسم)
grace, luck, fortuity

انگلیسی به انگلیسی

• fortuitousness; chance; accidental occurrence

پیشنهاد کاربران

بپرس