fortitude

/ˈfɔːrtəˌtuːd//ˈfɔːtɪtjuːd/

معنی: پایمردی، بردباری، ثبات، شکیبایی، شهامت اخلاقی
معانی دیگر: بردباری، شکیبایی، پایمردی، شهامت اخلاقی، ثبات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: strength, endurance, and patience in the face of adversity or temptation.
متضاد: pusillanimity
مشابه: backbone, mettle, patience, pluck, spine, strength

- It required great fortitude to serve a five-year sentence without seeking protection from one of the gangs.
[ترجمه گوگل] گذراندن یک محکومیت پنج ساله بدون حمایت از یکی از باندها به شجاعت زیادی نیاز داشت
[ترجمه ترگمان] این کار مستلزم صبر و شکیبایی زیاد بود تا محکومیت پنج ساله خود را بدون حمایت از یکی از گروهه ای تبهکار انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to bear a calamity with fortitude
فاجعه ای را با بردباری تحمل کردن

2. She bore her illness with great fortitude.
[ترجمه رضا] او با سماجت زیاد بر بیماری اش غلبه کرد
|
[ترجمه گوگل]او بیماری خود را با صلابت بسیار تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]بیماری او را با شکیبایی فراوان تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I thought she showed remarkable fortitude during that period.
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که او در آن دوره استقامت قابل توجهی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که در این دوره، در این مدت، او قدرت قابل توجهی به من نشان داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They bore their plight with stoicism and fortitude.
[ترجمه گوگل]آنها با رواقی گری و صلابت، مصیبت خود را تحمل کردند
[ترجمه ترگمان]با شکیبایی و شکیبایی این وضع را تحمل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Winnie is a woman of quiet fortitude who has endured a lot of suffering.
[ترجمه گوگل]وینی زنی آرام است که رنج های زیادی را متحمل شده است
[ترجمه ترگمان] وینی \"یه زن از fortitude که تحمل زیادی رو تحمل کرده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is a miracle of fortitude.
[ترجمه گوگل]او یک معجزه استقامت است
[ترجمه ترگمان]او یک معجزه قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He bore the pain with great fortitude.
[ترجمه گوگل]او درد را با صلابت فراوان تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]درد را با شکیبایی فوق العاده تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Through a combination of skill and fortitude two stages of the arduous course to this pot of gold have been successfully negotiated.
[ترجمه گوگل]از طریق ترکیبی از مهارت و صلابت، دو مرحله از مسیر طاقت فرسا تا این ظرف طلا با موفقیت انجام شده است
[ترجمه ترگمان]با ترکیبی از مهارت و استقامتی، دو مرحله از دوره دشوار این دوره دشوار به این قوری طلا به طور موفقیت آمیز مورد مذاکره قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fortitude is distinct from valor.
[ترجمه گوگل]استقامت از شجاعت متمایز است
[ترجمه ترگمان]شجاعت متمایز از دلاوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fortitude is distinct from valour.
[ترجمه گوگل]استواری از شجاعت متمایز است
[ترجمه ترگمان]fortitude از شجاعت متمایز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is it worthy of that manly fortitude that ought to characterize republicans?
[ترجمه گوگل]آیا شایسته آن شجاعت مردانه است که باید جمهوری‌خواهان را مشخص کند؟
[ترجمه ترگمان]این شایستگی مردانه را دارد که جمهوری خواهان را توصیف کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The policeman, with unbelievable fortitude, was able to disarm the attacker before collapsing from his wounds.
[ترجمه گوگل]این پلیس با قدرتی باورنکردنی توانست مهاجم را قبل از سقوط از زخم هایش خلع سلاح کند
[ترجمه ترگمان]پلیس با ثبات باور نکردنی قادر بود مهاجم را قبل از اینکه از جراحاتش رها شود خلع سلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He showed great fortitude and tenacity in carrying on his professional work in spite of adversity resulting from enemy action.
[ترجمه گوگل]او در ادامه کار حرفه ای خود با وجود ناملایمات ناشی از اقدام دشمن، استقامت و استقامت زیادی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]او با وجود بدبختی ناشی از اقدام دشمن، قدرت و پایداری زیادی را در حمل و کار حرفه ای خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Margaret could not help admiring her fortitude, even though she despised her mission.
[ترجمه گوگل]مارگارت نمی توانست از تحسین جسارت او خودداری کند، حتی اگر مأموریت خود را تحقیر می کرد
[ترجمه ترگمان]مارگارت نمی توانست با تحسین و تحسین او، حتی با وجود این که ماموریتش را حقیر می شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایمردی (اسم)
help, assistance, intercession, fortitude

بردباری (اسم)
philosophy, toleration, fortitude, bearing, tolerance, patience, longanimity

ثبات (اسم)
bookkeeper, constancy, recorder, fortitude, stability, stableness, poise, register, consistency, cataloger, cataloguer, fixity, consistence, immutability, grit, indelibility, permanency

شکیبایی (اسم)
forbearance, fortitude, patience, sufferance

شهامت اخلاقی (اسم)
fortitude

انگلیسی به انگلیسی

• courage, bravery, valor; endurance
if someone who is in pain or danger shows fortitude, they do not complain and remain brave and calm; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Strength in facing adversity; courage 🦸
🔍 مترادف: Resilience
✅ مثال: He showed great fortitude in facing the challenges of his illness with a positive attitude.
شجاعت ( هنگام درد یا دشواری )
Fortitude refers to the strength of mind and resilience in the face of adversity or difficulty. It is the ability to endure and persevere through challenging situations.
قدرت ذهن و تاب آوری در برابر ناملایمات یا مشکلات.
...
[مشاهده متن کامل]

توانایی تحمل و استقامت در موقعیت های چالش برانگیز
انعطاف پذیری، ظرفیت بازگشتن از دشواری پایدار و ادامه دار و توانایی در ترمیم خویشتن
مثال؛
For example, a person who remains calm and composed during a crisis is said to have fortitude.
In a conversation about overcoming obstacles, someone might say, “It takes fortitude to keep going when things get tough. ”
A character in a movie might be praised for their fortitude in the face of danger.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fortitude
✅️ صفت ( adjective ) : fortitudinous
✅️ قید ( adverb ) : _
غیرت
شهامت و تحمل هنگام دشواری
شکیبایی و بردباری در برابر مصائب
The ability and power of enduring difficulties with great courage
• He was a man of patience and fortitude
طاقت
تحمل
صلابت

بپرس