• : تعریف: strength, endurance, and patience in the face of adversity or temptation. • متضاد: pusillanimity • مشابه: backbone, mettle, patience, pluck, spine, strength
- It required great fortitude to serve a five-year sentence without seeking protection from one of the gangs.
[ترجمه گوگل] گذراندن یک محکومیت پنج ساله بدون حمایت از یکی از باندها به شجاعت زیادی نیاز داشت [ترجمه ترگمان] این کار مستلزم صبر و شکیبایی زیاد بود تا محکومیت پنج ساله خود را بدون حمایت از یکی از گروهه ای تبهکار انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. to bear a calamity with fortitude
فاجعه ای را با بردباری تحمل کردن
2. She bore her illness with great fortitude.
[ترجمه رضا] او با سماجت زیاد بر بیماری اش غلبه کرد
|
[ترجمه گوگل]او بیماری خود را با صلابت بسیار تحمل کرد [ترجمه ترگمان]بیماری او را با شکیبایی فراوان تحمل می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I thought she showed remarkable fortitude during that period.
[ترجمه گوگل]من فکر می کردم که او در آن دوره استقامت قابل توجهی از خود نشان داد [ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که در این دوره، در این مدت، او قدرت قابل توجهی به من نشان داده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They bore their plight with stoicism and fortitude.
[ترجمه گوگل]آنها با رواقی گری و صلابت، مصیبت خود را تحمل کردند [ترجمه ترگمان]با شکیبایی و شکیبایی این وضع را تحمل می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Winnie is a woman of quiet fortitude who has endured a lot of suffering.
[ترجمه گوگل]وینی زنی آرام است که رنج های زیادی را متحمل شده است [ترجمه ترگمان] وینی \"یه زن از fortitude که تحمل زیادی رو تحمل کرده\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He is a miracle of fortitude.
[ترجمه گوگل]او یک معجزه استقامت است [ترجمه ترگمان]او یک معجزه قدرت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He bore the pain with great fortitude.
[ترجمه گوگل]او درد را با صلابت فراوان تحمل کرد [ترجمه ترگمان]درد را با شکیبایی فوق العاده تحمل می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Through a combination of skill and fortitude two stages of the arduous course to this pot of gold have been successfully negotiated.
[ترجمه گوگل]از طریق ترکیبی از مهارت و صلابت، دو مرحله از مسیر طاقت فرسا تا این ظرف طلا با موفقیت انجام شده است [ترجمه ترگمان]با ترکیبی از مهارت و استقامتی، دو مرحله از دوره دشوار این دوره دشوار به این قوری طلا به طور موفقیت آمیز مورد مذاکره قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Fortitude is distinct from valor.
[ترجمه گوگل]استقامت از شجاعت متمایز است [ترجمه ترگمان]شجاعت متمایز از دلاوری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Fortitude is distinct from valour.
[ترجمه گوگل]استواری از شجاعت متمایز است [ترجمه ترگمان]fortitude از شجاعت متمایز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Is it worthy of that manly fortitude that ought to characterize republicans?
[ترجمه گوگل]آیا شایسته آن شجاعت مردانه است که باید جمهوریخواهان را مشخص کند؟ [ترجمه ترگمان]این شایستگی مردانه را دارد که جمهوری خواهان را توصیف کند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The policeman, with unbelievable fortitude, was able to disarm the attacker before collapsing from his wounds.
[ترجمه گوگل]این پلیس با قدرتی باورنکردنی توانست مهاجم را قبل از سقوط از زخم هایش خلع سلاح کند [ترجمه ترگمان]پلیس با ثبات باور نکردنی قادر بود مهاجم را قبل از اینکه از جراحاتش رها شود خلع سلاح کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He showed great fortitude and tenacity in carrying on his professional work in spite of adversity resulting from enemy action.
[ترجمه گوگل]او در ادامه کار حرفه ای خود با وجود ناملایمات ناشی از اقدام دشمن، استقامت و استقامت زیادی از خود نشان داد [ترجمه ترگمان]او با وجود بدبختی ناشی از اقدام دشمن، قدرت و پایداری زیادی را در حمل و کار حرفه ای خود نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Margaret could not help admiring her fortitude, even though she despised her mission.
[ترجمه گوگل]مارگارت نمی توانست از تحسین جسارت او خودداری کند، حتی اگر مأموریت خود را تحقیر می کرد [ترجمه ترگمان]مارگارت نمی توانست با تحسین و تحسین او، حتی با وجود این که ماموریتش را حقیر می شمرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• courage, bravery, valor; endurance if someone who is in pain or danger shows fortitude, they do not complain and remain brave and calm; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Strength in facing adversity; courage 🦸 🔍 مترادف: Resilience ✅ مثال: He showed great fortitude in facing the challenges of his illness with a positive attitude.
شجاعت ( هنگام درد یا دشواری )
Fortitude refers to the strength of mind and resilience in the face of adversity or difficulty. It is the ability to endure and persevere through challenging situations. قدرت ذهن و تاب آوری در برابر ناملایمات یا مشکلات. ... [مشاهده متن کامل]
توانایی تحمل و استقامت در موقعیت های چالش برانگیز انعطاف پذیری، ظرفیت بازگشتن از دشواری پایدار و ادامه دار و توانایی در ترمیم خویشتن مثال؛ For example, a person who remains calm and composed during a crisis is said to have fortitude. In a conversation about overcoming obstacles, someone might say, “It takes fortitude to keep going when things get tough. ” A character in a movie might be praised for their fortitude in the face of danger.