1. the fortifications that had protected the city for a long time
برج و بارویی که مدت ها شهر را حفظ کرده بود
2. a magistral line in fortifications
خط اصلی استحکامات دفاعی
3. a solid line of fortifications
خط پیوسته ای از استحکامات
4. the enemy overran our fortifications
دشمن سنگرهای ما را در هم شکست و پیش رفت.
5. the officers reviewed the fortifications
افسران استحکامات را مورد بازدید قرار دادند.
6. they mined under enemy fortifications and exploded it
آنها زیر استحکامات دشمن نقب زدند و آن را منفجر کردند.
7. we tried to dislodge the enemy from its fortifications
کوشیدیم که (نیروهای) دشمن را از استحکامات خود بیرون برانیم.