forthwith

/ˌfɔːrˈθwɪθ//ˌfɔːθˈwɪθ/

معنی: فورا، بی درنگ، انا
معانی دیگر: بلافاصله، بی وقفه

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: without delay or hesitation; immediately.
مترادف: immediately, instantly, now, posthaste, promptly, straightaway
مشابه: directly, presently, pronto, quickly, right, right away, right off, shortly, soon, summarily

- I will deal with this problem forthwith.
[ترجمه گوگل] من به زودی با این مشکل برخورد خواهم کرد
[ترجمه ترگمان] من فورا با این مشکل کنار میام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The above are to report to me forthwith.
[ترجمه گوگل]موارد فوق باید فوراً به من گزارش شود
[ترجمه ترگمان]باید فورا به من گزارش بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These violations of the code must cease forthwith.
[ترجمه گوگل]این نقض قوانین باید فوراً متوقف شود
[ترجمه ترگمان]این نقض قانون باید فورا متوقف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mr Jones will be dismissed forthwith.
[ترجمه گوگل]آقای جونز به سرعت برکنار خواهد شد
[ترجمه ترگمان]آقای جونز فورا اخراج خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The agreement between us is terminated forthwith.
[ترجمه گوگل]قرارداد بین ما فوراً فسخ می شود
[ترجمه ترگمان]توافق بین ما بزودی تموم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I could have you arrested forthwith!
[ترجمه گوگل]من می توانستم تو را فورا دستگیر کنند!
[ترجمه ترگمان]! میتونم فورا دستگیر بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We expect these practices to cease forthwith.
[ترجمه گوگل]ما انتظار داریم که این اقدامات به سرعت متوقف شود
[ترجمه ترگمان]ما انتظار داریم که این شیوه ها فورا متوقف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Whereupon he would be enrolled forthwith in the Tenth Company, of tyro Marines.
[ترجمه گوگل]پس از آن او فوراً در دهمین شرکت، تایرو مارین ثبت نام کرد
[ترجمه ترگمان]از ای نرو بی درنگ در گروه کماندوی دهم ثبت نام خواهد کرد، از نیروی دریایی مبتدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A new church was erected forthwith.
[ترجمه گوگل]یک کلیسای جدید به سرعت ساخته شد
[ترجمه ترگمان]یک کلیسای جدید بی درنگ برپا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sanctions will take effect forthwith.
[ترجمه گوگل]تحریم ها به زودی اجرایی می شود
[ترجمه ترگمان]تحریم ها بلافاصله تاثیر خواهند گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I said good night and left forthwith.
[ترجمه گوگل]شب بخیر گفتم و سریع رفتم
[ترجمه ترگمان]شب به خیر گفتم و از آنجا رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then some of the friends of Heliodorus forthwith begged of Onias, that he would call upon the most High to grant him his life, who was ready to give up the ghost.
[ترجمه گوگل]سپس برخی از دوستان هلیودوروس فوراً از اونیاس التماس کردند که او از خدای متعال بخواهد که جانش را به او عطا کند که آماده تسلیم روح بود
[ترجمه ترگمان]آنگاه برخی از دوستان Heliodorus بی درنگ از Onias تقاضا کردند که با کمال میل زندگی خود را به او تفویض کند، که حاضر بود روح خود را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If it isn't, Turkey must hand back uranium forthwith.
[ترجمه گوگل]اگر اینطور نیست، ترکیه باید فورا اورانیوم را پس بدهد
[ترجمه ترگمان]اگر این کار صورت نگیرد، ترکیه باید بلافاصله اورانیوم را تحویل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Forthwith the fears of the past hour were forgotten.
[ترجمه گوگل]به سرعت ترس های ساعت گذشته فراموش شدند
[ترجمه ترگمان]پس از آن، نگرانی از ساعت گذشته به فراموشی سپرده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lane was forthwith opened through the crowd of spectators.
[ترجمه گوگل]فوراً یک لاین از میان جمعیت تماشاگران باز شد
[ترجمه ترگمان]یک کوره راه در میان جمعیت تماشاچیان باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Admiralty forthwith deflected all our warships towards the more southerly route.
[ترجمه گوگل]نیروی دریایی فوراً تمام کشتی های جنگی ما را به سمت مسیر جنوبی تر منحرف کرد
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی بلافاصله تمام کشتی های جنگی ما را از مسیر جنوب منحرف ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فورا (قید)
at once, anon, instantly, right away, straightway, forthwith, hastefully, therewith

بی درنگ (قید)
outright, away, thereupon, forthwith, apace, directly, forthright, therewith

انا (قید)
presently, forthwith

انگلیسی به انگلیسی

• immediately, at once
forthwith means immediately; a literary word.

پیشنهاد کاربران

فورا - بلافاصله ( بسیار رسمی )
as soon as possible
immediately

بپرس