forsaken

/fərˈseɪkən//fəˈseɪkən/

اسم مفعول فعل: رجوع شود به: forsake، واگذاشتن، ول کردن، ترک کردن، ترک گفتن، دست کشیدن از

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past participle of forsake.
صفت ( adjective )
• : تعریف: abandoned; desolate; deserted.
مشابه: abandoned, desolate

- a forsaken marriage
[ترجمه گوگل] یک ازدواج رها شده
[ترجمه ترگمان] یک ازدواج رها شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a forsaken place
[ترجمه گوگل] یک مکان متروک
[ترجمه ترگمان] یک مکان رها شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He has forsaken his native Finland to live in Britain.
[ترجمه عارفی] کشور مادری خود فنلاند را رها کرده تا در بریتانیا زندگی کند.
|
[ترجمه گوگل]او زادگاهش فنلاند را برای زندگی در بریتانیا رها کرده است
[ترجمه ترگمان]او وطنش فنلاند را رها کرده تا در بریتانیا زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was forsaken by his friends.
[ترجمه گوگل]او توسط دوستانش رها شد
[ترجمه ترگمان]دوستانش او را رها کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He doubted their claim to have forsaken military solutions to the civil war.
[ترجمه گوگل]او در ادعای آنها مبنی بر کنار گذاشتن راه حل های نظامی برای جنگ داخلی تردید داشت
[ترجمه ترگمان]او شک داشت که آن ها راه حل نظامی را برای جنگ داخلی رها کرده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You may have forsaken chips in favour of baked potatoes but what about that weakness for crisps?
[ترجمه گوگل]ممکن است چیپس را به نفع سیب زمینی پخته رها کرده باشید، اما در مورد این ضعف برای چیپس چطور؟
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خاطر این ضعف و چیپس چیزی به خاطر چیپس شکری مصرف کرده باشی اما این ضعف برای چیپس چه معنایی دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. More than 80 older men and women have forsaken retirement to help at local schools.
[ترجمه گوگل]بیش از 80 مرد و زن مسن بازنشستگی را رها کرده اند تا در مدارس محلی کمک کنند
[ترجمه ترگمان]بیش از ۸۰ مرد و زن مسن بازنشستگی را ترک کرده اند تا به مدارس محلی کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Disappointed customers and forsaken employees pretty much had to tough it out alone.
[ترجمه گوگل]مشتریان ناامید و کارمندان رها شده تقریباً مجبور بودند به تنهایی این کار را سخت کنند
[ترجمه ترگمان]مشتریان نومید و کارمندان رها شده تقریبا مجبور بودند به تنهایی آن را کنار بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Polygamy, subdued but never forsaken under Soviet rule, has returned with a veneer of respectability.
[ترجمه گوگل]چندهمسری که تحت حاکمیت شوروی تحت سلطه قرار گرفت اما هرگز رها نشد، با روکشی از احترام بازگشته است
[ترجمه ترگمان]چند همسری که تحت حاکمیت شوروی سابق باقی نمانده است، با ظاهر محترمانه بازگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She has forsaken her boyfriend.
[ترجمه گوگل]او دوست پسرش را رها کرده است
[ترجمه ترگمان]اون دوست پسرش رو رها کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cesar has also been forsaken by his former FARC comrades who condemned him as a traitor, after he was hoodwinked by an army intelligence operation masquerading as a humanitarian mission.
[ترجمه گوگل]سزار همچنین توسط رفقای سابق فارک که او را به عنوان یک خائن محکوم کردند، پس از اینکه توسط یک عملیات اطلاعاتی ارتش که به عنوان یک ماموریت بشردوستانه به تصویر کشیده شده بود سرپوش گذاشته شد، ترک شده است
[ترجمه ترگمان]قیصر همچنین توسط اعضای سابق فارک که او را به عنوان خائن محکوم کرده بودند، رها شده بود، پس از اینکه او توسط یک عملیات اطلاعاتی ارتش که به عنوان یک ماموریت بشردوستانه ظاهر شد، اغفال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Death has forsaken them, and their names shall never be penned in the Dead Book.
[ترجمه گوگل]مرگ آنها را رها کرده است و نام آنها هرگز در کتاب مرده ثبت نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]مرگ آن ها را رها کرده است، و نام آن ها هرگز در کتاب مردگان ثبت نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This former Noxian soldier has forsaken her malevolent compatriots on a quest for self-discovery, wielding a shattered sword to remind her of the fractured world she left behind.
[ترجمه گوگل]این سرباز سابق نوکسی، هموطنان بدخواه خود را در تلاش برای کشف خود رها کرده است، و شمشیر شکسته ای را به دست گرفته تا دنیای شکسته ای را که پشت سر گذاشته است به او یادآوری کند
[ترجمه ترگمان]این سرباز سابق در جستجوی کشف خود را رها کرده و یک شمشیر شکسته را به دست دارد و به یاد دنیایی شکسته می اندازد که از پشت سر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Saying, God hath forsaken him: persecute and take him ; for there is none to deliver him.
[ترجمه گوگل]گفت: خدا او را ترک کرده است زیرا کسی نیست که او را نجات دهد
[ترجمه ترگمان]می گفت: خدا او را رها کرده و او را رها کرده است؛ زیرا کسی نیست که او را به آنجا برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When once glary verbalism and illustrious oath are forsaken in the back of the Bores.
[ترجمه گوگل]زمانی که یک بار کلام پر زرق و برق و سوگند برجسته در پشت بورها کنار گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه سوگند یاد کرد سوگند یاد کرد و سوگند یاد کرد که در عقب کشتی سوگند یاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Love can be forsaken by the lover capriciously, while friendship can be abandoned by the friend at any time. Only familial affection is eternal warmness.
[ترجمه گوگل]عشق می تواند توسط عاشق هوسبازانه ترک شود، در حالی که دوستی می تواند توسط دوست هر لحظه ترک شود تنها محبت خانوادگی گرمی ابدی است
[ترجمه ترگمان]عشق می تواند به واسطه عشق به هم سپرده شود، در حالی که دوستی می تواند در هر زمانی توسط دوست رها شود تنها محبت خانوادگی warmness ابدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• abandoned, deserted, neglected
a forsaken place is no longer lived in or no longer looked after; a literary word.

پیشنهاد کاربران

When someone is left alone or abandoned by others. It can also be used to describe a place that is empty or devoid of life.
( کسی ) رها شده، تنها، بی کس و کار
همچنین می توان از آن برای توصیف مکانی استفاده کرد که خالی یا عاری از زندگی است.
...
[مشاهده متن کامل]

***************************************************************************************************
مثال؛
“She felt forsaken by her friends who had stopped talking to her. ”
In a discussion about a desolate landscape, someone might say, “The forsaken town was eerie and haunting. ”
A person describing their feelings might say, “I feel forsaken and alone, like no one cares about me. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-desperate/

Adj :
abandoned or deserted
متروک
دورافتاده
خالی از سکنه

بپرس