forsake

/fərˈseɪk//fəˈseɪk/

معنی: رها کردن، انکار کردن، ول کردن، پشت سرگذاشتن، خاطر
معانی دیگر: ترک کردن، (معشوقه یا زن و بچه و غیره را) گذاشتن و رفتن، بی سرپرست گذاشتن، واهشتن، روبرتافتن، (عادت و عقیده) ترک کردن، دست کشیدن از

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: forsakes, forsaking, forsaken, forsook
(1) تعریف: to abandon or desert.
مترادف: abandon, desert
متضاد: stick by
مشابه: betray, depart, flee, jilt, leave, maroon, quit, turn one's back on

- He begged the others not to forsake him on the island.
[ترجمه امین] او از دیگران خواهش کرد تا او را در جزیره ترک نکنند.
|
[ترجمه گوگل] او از دیگران التماس کرد که او را در جزیره رها نکنند
[ترجمه ترگمان] از دیگران خواهش کرد که او را در جزیره رها نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Forsaking his youthful companions, he settled down to work.
[ترجمه گوگل] او با رها کردن همراهان جوان خود، به کار مشغول شد
[ترجمه ترگمان] رفقای جوان خود را فریب داد و نشست تا کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give up or renounce.
مترادف: abandon, forgo, forswear, leave off, quit, renounce
مشابه: abdicate, abjure, drop, let down, relinquish

- He forsook smoking, but not drinking.
[ترجمه مرسا] او سیگار را ترک کرد اما مشروب را نه
|
[ترجمه گوگل] او سیگار را ترک کرد، اما مشروب ننوشید
[ترجمه ترگمان] سیگار را رها کرد، اما مشروب نمی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to forsake worldly pomp
زرق و برق دنیوی را رها کردن

2. he promised to forsake his evil ways
او قول داد که از روش های شیطانی خود دست بردارد.

3. a man who would forsake his wife and children should not be trusted
به مردی که زن و بچه ی خود را ول کند نباید اعتماد کرد.

4. Rats leave (or desert or forsake) a sinking ship.
[ترجمه گوگل]موش ها کشتی در حال غرق شدن را ترک می کنند (یا بیابان می کنند یا رها می کنند)
[ترجمه ترگمان]موش ها (یا بیابان)یک کشتی غرق در حال غرق شدن را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't fear you forsake, just afraid of losing you.
[ترجمه گوگل]از رها کردنت نترس، فقط از اینکه تو را از دست بدهی
[ترجمه ترگمان]از اینکه از دست دادن تو می ترسی نترس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I still love him and I would never forsake him.
[ترجمه گوگل]من هنوز او را دوست دارم و هرگز او را رها نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من هنوز او را دوست دارم و هرگز او را ترک نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She will never forsake her vegetarian principles.
[ترجمه گوگل]او هرگز اصول گیاهخواری خود را رها نمی کند
[ترجمه ترگمان]او هرگز اصول vegetarian را رها نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Do not forsake me!
[ترجمه گوگل]من را رها نکن!
[ترجمه ترگمان]مرا رها نکنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Forsake the search for excellence. Turn thy head from quality circles.
[ترجمه گوگل]جستجوی برتری را رها کنید سر خود را از دایره های با کیفیت برگردانید
[ترجمه ترگمان]جستجو برای عالی بودن سر خود را از حلقه های کیفیت برمی گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But it was never expected that voters would forsake their loyalties in large numbers for an abstract principle.
[ترجمه گوگل]اما هرگز انتظار نمی رفت که رای دهندگان وفاداری خود را در تعداد زیادی برای یک اصل انتزاعی کنار بگذارند
[ترجمه ترگمان]اما هرگز انتظار نمی رفت که رای دهندگان نسبت به اصول انتزاعی به تعداد زیادی وفادار بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gwendolyn begged Hugo not to forsake her.
[ترجمه گوگل]گوندولین از هوگو التماس کرد که او را رها نکند
[ترجمه ترگمان]Gwendolyn از هوگو تقاضا کرد که او را ترک نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Be careful that you do not forsake the Levite all your days upon the earth.
[ترجمه گوگل]مراقب باش که لاوی را در تمام روزهای خود بر روی زمین ترک نکنی
[ترجمه ترگمان]مراقب باش که تمام روزه ای خودت را روی زمین رها نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I will obey your decrees; do not utterly forsake me.
[ترجمه گوگل]من از احکام تو اطاعت خواهم کرد من را کاملا رها مکن
[ترجمه ترگمان]من از فرمان شما اطاعت می کنم و به هیچ وجه مرا ترک نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You must forsake your bad habits.
[ترجمه گوگل]باید عادت های بد خود را ترک کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید عادات بدی را رها کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Let the wicked forsake his way andevil man his thoughts.
[ترجمه sara] اجازه دهید انسان بدکار راه خود و انسان شرور افکار خود را ترک کند.
|
[ترجمه گوگل]بگذار شریر راه خود را رها کند و انسان شیطان افکار خود را
[ترجمه ترگمان]بگذار بد خلق و خوی او را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. If you forsake the LORD and serve foreign gods, he will turn and bring disaster on you and make an end of you, after he has been good to you.
[ترجمه گوگل]اگر خداوند را ترک کرده و خدایان بیگانه را عبادت کنید، پس از آن که به شما نیکی کرده است، بر شما بدی خواهد آورد و شما را نابود خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اگر شما لرد را رها کنید و به خدایان خارجی خدمت کنید، او تبدیل خواهد شد و یک فاجعه برای شما ایجاد خواهد کرد، بعد از اینکه با شما خوب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He put intense pressure on Souvanna to forsake neutralism.
[ترجمه sara] او فشار زیادی به سورنا وارد کرد تا بی طرفی را کنار بگذارد.
|
[ترجمه گوگل]او فشار شدیدی بر سووانا وارد کرد تا بی طرفی را کنار بگذارد
[ترجمه ترگمان]او فشار شدیدی را بر Souvanna گذاشت تا neutralism را ترک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رها کردن (فعل)
abandon, drop, unleash, release, liberate, leave, surrender, dispossess, unfold, let, loose, forgo, forsake, unfix, disencumber, shoot, disembarrass, disentangle, extricate, hang off, trigger, unbend, unhand, uncouple, unbolt, uncork, unfasten, unhook, unloose

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

ول کردن (فعل)
leave, quit, relinquish, give up, desert, let, discard, forsake, unhand, unbridle, unloose

پشت سرگذاشتن (فعل)
distance, forget, forsake

خاطر (حرف اضافه)
for sake

انگلیسی به انگلیسی

• desert, abandon, leave; renounce, give up
if you forsake someone, you stop helping them or stop looking after them:a literary word.
if you forsake something, you stop doing or having it:a literary word.
see also forsaken.

پیشنهاد کاربران

بپرس