1. to formulate a rule
قاعده ای را به طور دقیق بیان کردن
2. I was impressed by the way he could formulate his ideas.
[ترجمه گوگل]من از روشی که او می توانست ایده هایش را فرموله کند، تحت تاثیر قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]تحت تاثیر رفتاری قرار گرفته بودم که می توانست افکارش را تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He took care to formulate his reply very clearly.
[ترجمه گوگل]او مراقب بود که پاسخ خود را به وضوح بیان کند
[ترجمه ترگمان]حواسش را جمع کرده بود که reply را درست به روشنی بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He struggled to formulate an answer.
5. He did not attempt to formulate his ideas in finished form; he thought aloud so one could hear the brain tick.
[ترجمه گوگل]او سعی نکرد ایده های خود را به شکل تمام شده فرموله کند او با صدای بلند فکر کرد تا بتوان صدای تیک مغزی را شنید
[ترجمه ترگمان]او سعی نکرد افکارش را به صورت کامل بیان کند، و با صدای بلند فکر کرد که صدای تیک تیک عصبی را می شنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Accept that and formulate an organised plan of action and you're nearly there!
[ترجمه گوگل]آن را بپذیرید و یک برنامه اقدام سازمان یافته را تدوین کنید و تقریباً به آن رسیده اید!
[ترجمه ترگمان]این را قبول کنید و یک برنامه کاری سازمان دهی شده را تنظیم کنید و نزدیک شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She may not formulate these questions consciously, but her planning and teaching will reflect the influence of these considerations.
[ترجمه گوگل]او ممکن است این سوالات را آگاهانه فرموله نکند، اما برنامه ریزی و آموزش او تأثیر این ملاحظات را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]او ممکن است این سوالات را آگاهانه تنظیم نکند، اما برنامه ریزی و تدریس او تاثیر این ملاحظات را منعکس خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. What he must do is to formulate an assertion which contradicts our own, and give us his instruction for testing it.
[ترجمه گوگل]کاری که او باید انجام دهد این است که ادعایی را بیان کند که با ادعای ما در تضاد است و دستورالعمل خود را برای آزمایش آن به ما بدهد
[ترجمه ترگمان]آنچه او باید انجام دهد این است که ادعایی را تدوین کند که با اراده ما متناقض است و دستور او برای آزمایش آن را به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. An attempt has therefore been made to formulate goals and objectives for online user education from this point of view.
[ترجمه گوگل]بنابراین تلاش شده است تا اهداف و مقاصد آموزش آنلاین کاربران از این دیدگاه تدوین شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین تلاش برای فرموله کردن اهداف و اهداف آموزش کاربر آنلاین از این نقطه نظر انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Some people are very sound but can formulate opinions only after prolonged consideration.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد بسیار سالم هستند اما تنها پس از بررسی طولانی می توانند نظرات خود را فرموله کنند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد بسیار صدا هستند اما تنها پس از بررسی طولانی می توانند نظرات خود را تنظیم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It enables us to formulate hypotheses about relationships among the different components of culture and to test these hypotheses empirically.
[ترجمه گوگل]این ما را قادر می سازد تا فرضیه هایی را در مورد روابط بین اجزای مختلف فرهنگ تدوین کنیم و این فرضیه ها را به صورت تجربی آزمایش کنیم
[ترجمه ترگمان]این امر ما را قادر می سازد تا فرضیات مربوط به روابط میان مولفه های مختلف فرهنگ را فرموله کنیم و این فرضیات را به طور تجربی آزمایش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It is difficult to formulate a standard definition of a joint venture.
[ترجمه گوگل]تدوین یک تعریف استاندارد از سرمایه گذاری مشترک دشوار است
[ترجمه ترگمان]فرموله کردن یک تعریف استاندارد از یک سرمایه گذاری مشترک دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It helped to formulate the Institute's response to the Review.
[ترجمه گوگل]این به تدوین پاسخ موسسه به بررسی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]این روش به تدوین پاسخ موسسه به بازبینی کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The results will be used to formulate development plans.
[ترجمه گوگل]نتایج برای تدوین برنامه های توسعه استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نتایج برای تدوین برنامه های توسعه مورد استفاده قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید