formulaic

/ˌfɔːrmjəˈleɪɪk//ˌfɔːmjuˈleɪɪk/

معنی: مثل یا وابسته به فرمول
معانی دیگر: فرمول دار، مشتمل بر فرمول های مختلف

جمله های نمونه

1. Children love jokes and riddles that are heavily formulaic.
[ترجمه امین ضابطی] بچه ها جوک ها و معماهایی که به بیشتر مثل هستند را دوست دارند.
|
[ترجمه گوگل]بچه ها عاشق جوک ها و معماهایی هستند که به شدت فرمول هستند
[ترجمه ترگمان]کودکان جوک و معماهایی را دوست دارند که به شدت تحت تاثیر قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The text was dull and formulaic.
[ترجمه گوگل]متن کسل کننده و فرمولی بود
[ترجمه ترگمان]متن ساده و پر زرق و برق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His paintings are contrived and formulaic.
[ترجمه Emad Kohan] نقاشی های او مصنوعی و کلیشه ای هستند.
|
[ترجمه گوگل]نقاشی های او ساختگی و فرمولی هستند
[ترجمه ترگمان]نقاشی های اون contrived و formulaic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This film is too formulaic, meandering slowly through the typical initiation scenes of a stranger in a strange place.
[ترجمه گوگل]این فیلم بیش از حد فرمولی است و به آرامی در صحنه های آغازین معمولی یک غریبه در مکانی عجیب و غریب می چرخد
[ترجمه ترگمان]این فیلم بسیار پیچیده است و به کندی از صحنه های شروع معمولی یک غریبه در مکان عجیبی عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is the simple or formulaic use of the trust clause which is of the greater significance.
[ترجمه گوگل]این استفاده ساده یا فرمولی از شرط اعتماد است که از اهمیت بیشتری برخوردار است
[ترجمه ترگمان]این یک استفاده ساده یا ساده از شرط اعتماد است که از اهمیت بیشتری برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But it was formulaic fast Ministry music, so we thought it out.
[ترجمه گوگل]اما این موسیقی سریع وزارتی بود، بنابراین ما به آن فکر کردیم
[ترجمه ترگمان]اما این یه formulaic سریع وزارت سحر و جادو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anglo Saxon poetry is formulaic.
[ترجمه گوگل]شعر آنگلوساکسون فرمولی است
[ترجمه ترگمان]شعر Anglo formulaic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Between formulaic speeches have been some unusually fiery debates.
[ترجمه گوگل]بین سخنرانی‌های فرمولی، بحث‌های آتشین غیرمعمولی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]بین سخنرانی های formulaic بحث های بیش از حد آتشین صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Howson's assured, bold technique has become gradually more formulaic, emphasizing caricature and strength of compositional structure.
[ترجمه گوگل]روش مطمئن و جسورانه هاوسون به تدریج فرموله تر شده است و بر کاریکاتور و قدرت ساختار ترکیبی تأکید می کند
[ترجمه ترگمان]با تاکید بر کاریکاتور و قدرت ترکیب، تکنیک جسورانه به تدریج formulaic شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In a debate last night at the British Library, Dr Anthony Seldon, the Master of Wellington College, called for an end to "formulaic and mechanised" education at "large and anonymised" schools.
[ترجمه گوگل]در مناظره ای که شب گذشته در کتابخانه بریتانیا برگزار شد، دکتر آنتونی سلدون، استاد کالج ولینگتون، خواستار پایان دادن به آموزش "فرمولی و مکانیزه" در مدارس "بزرگ و ناشناس" شد
[ترجمه ترگمان]در یک مناظره شب گذشته در کتابخانه بریتانیا، دکتر آنتونی Seldon، استاد کالج ولینگتن، خواهان پایان بخشیدن به آموزش \"formulaic و مکانیزه\" در مدارس بزرگ و anonymised شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Formulaic expressions account for the stylization of legal language, and thus constitute an obstacle to students who major in Legal English or Business English.
[ترجمه گوگل]عبارات فرمولیک برای سبک سازی زبان حقوقی به حساب می آیند، و بنابراین مانعی برای دانش آموزانی هستند که در زبان انگلیسی حقوقی یا انگلیسی تجاری تحصیل می کنند
[ترجمه ترگمان]بیان عبارات کلامی برای the زبان قانونی و در نتیجه مانعی بر سر دانش آموزانی است که در زبان انگلیسی یا انگلیسی مداخله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The movie was good despite formulaic plot.
[ترجمه گوگل]فیلم با وجود طرح فرمولی خوب بود
[ترجمه ترگمان]این فیلم علی رغم نقشه formulaic خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A conventional. formulaic oversimplified conception. opinion. or image.
[ترجمه گوگل]یک متعارف مفهوم بیش از حد ساده شده فرمولی نظر یا تصویر
[ترجمه ترگمان]یک رسم متعارف این مفهوم را بیش از حد ساده فرض کرده است نظر یا تصویر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A conventional, formulaic and oversimplified conception, opinion, or image.
[ترجمه گوگل]یک تصور، نظر یا تصویر متعارف، فرمولی و بیش از حد ساده شده
[ترجمه ترگمان]یک مفهوم قراردادی، ساده، ساده و ساده، عقیده، یا تصویر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مثل یا وابسته به فرمول (صفت)
formulaic

انگلیسی به انگلیسی

• of a formula; done according to a formula; constituting a formula
a formulaic way of saying something has been used many times before in similar situations; a literary word.

پیشنهاد کاربران

فرمول وار
کلیشه ای، قالبی، تکراری
فرمالیته
فرمولی شده، انجام کار با روش مطلقا ثابت، کلیشه ای، و از پیش تعیین شده فرمالیته از کلمه formality معنا می شود.
فرمالیته بودن
فرمولی
فرموله شده، از قبل فرموله شده

بپرس