اسم ( noun )
حالات: formulae, formulas
حالات: formulae, formulas
• (1) تعریف: a rule or procedure expressed in a standard way in words or symbols.
- We use the formula "one-half base times height," or "bh/2," to find the area of a triangle.
[ترجمه گوگل] برای یافتن مساحت مثلث از فرمول «نیم پایه ضربدر ارتفاع» یا «bh/2» استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما از فرمول \"یک - نیم پایه\" یا \"bh \/ ۲\" برای پیدا کردن ناحیه یک مثلث استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما از فرمول \"یک - نیم پایه\" یا \"bh \/ ۲\" برای پیدا کردن ناحیه یک مثلث استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a conventional model for doing something.
- These novels of the Old West were often written according to an established plot formula.
[ترجمه گوگل] این رمان های غرب قدیم اغلب بر اساس یک فرمول داستانی مشخص نوشته می شدند
[ترجمه ترگمان] این رمان از غرب قدیم با توجه به فرمول plot نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این رمان از غرب قدیم با توجه به فرمول plot نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a list of ingredients or steps of procedure; recipe.
- The formula for making the special dye was kept a strict secret.
[ترجمه گوگل] فرمول ساخت رنگ مخصوص به صورت کاملا محرمانه نگهداری می شد
[ترجمه ترگمان] فرمولی که برای رنگ کردن رنگ خاص استفاده می شد، یک راز سختگیرانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فرمولی که برای رنگ کردن رنگ خاص استفاده می شد، یک راز سختگیرانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I wish there were some easy formula for raising children.
[ترجمه گوگل] ای کاش یک فرمول آسان برای تربیت کودکان وجود داشت
[ترجمه ترگمان] کاش یک فرمول ساده برای پرورش کودکان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کاش یک فرمول ساده برای پرورش کودکان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in chemistry, a set of symbols that represents the structure or composition of a substance.
- The formula for carbon dioxide is CO2.
[ترجمه گوگل] فرمول دی اکسید کربن CO2 است
[ترجمه ترگمان] فرمول دی اکسید کربن دی اکسید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فرمول دی اکسید کربن دی اکسید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a liquid food containing milk for feeding infants.
• مشابه: bottle
• مشابه: bottle
- Most baby formulas contain cow's milk.
[ترجمه گوگل] اکثر شیر خشک های کودک حاوی شیر گاو هستند
[ترجمه ترگمان] اغلب شیره ای خشک حاوی شیر گاو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اغلب شیره ای خشک حاوی شیر گاو هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: formulaic (adj.), formulaically (adv.)
مشتقات: formulaic (adj.), formulaically (adv.)
• : تعریف: made according to or being a formula.