1. during those formative childhood years
طی آن سال های شکل دهنده ی (دیس بخش) کودکی
2. He exposed his children to music throughout their formative years.
[ترجمه گوگل]او فرزندانش را در طول سالهای شکلگیری در معرض موسیقی قرار داد
[ترجمه ترگمان]او در طول سال های شکل گیری خود فرزندانش را در معرض موسیقی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Parents have the greatest formative effect on their children's behaviour.
[ترجمه گوگل]والدین بیشترین تأثیر را بر رفتار فرزندان خود دارند
[ترجمه ترگمان]والدین بیش ترین تاثیر را در رفتار کودکانشان دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The most formative period of life is childhood.
[ترجمه گوگل]شکل دهنده ترین دوران زندگی کودکی است
[ترجمه ترگمان]مهم ترین دوره شکل گیری زندگی کودکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She spent her formative years in Africa.
[ترجمه گوگل]او دوران رشد خود را در آفریقا گذراند
[ترجمه ترگمان]او ساله ای اولیه خود را در افریقا سپری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She was born in Spain but spent her formative years in Italy.
[ترجمه گوگل]او در اسپانیا به دنیا آمد اما دوران رشد خود را در ایتالیا گذراند
[ترجمه ترگمان]او در اسپانیا به دنیا آمد، ولی ساله ای اولیه خود را در ایتالیا سپری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. International politics were a formative influence on the British labour movement.
[ترجمه گوگل]سیاست بینالملل تأثیری سازنده بر جنبش کارگری بریتانیا داشت
[ترجمه ترگمان]سیاست بین المللی تاثیر سازنده جنبش کارگری بریتانیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The Marines were a formative experience for Bernie.
[ترجمه گوگل]تفنگداران دریایی یک تجربه سازنده برای برنی بودند
[ترجمه ترگمان]تفنگدارها یه تجربه اولیه برای \"برنی\" بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Emphasis was on formative evaluation in connection with the educational process in a specific undergraduate course.
[ترجمه گوگل]تاکید بر ارزشیابی تکوینی در ارتباط با فرآیند آموزشی در دوره کارشناسی خاص بود
[ترجمه ترگمان]تاکید بر ارزیابی سازنده در ارتباط با روند آموزشی در یک دوره کارشناسی خاص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Childhood provides a vital formative stage for development.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی مرحله شکل گیری حیاتی برای رشد فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]کودکی مرحله سازنده حیاتی برای توسعه فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In the formative stages of Peace Corps development, there were ample reasons for this imbalance.
[ترجمه گوگل]در مراحل شکل گیری توسعه سپاه صلح، دلایل زیادی برای این عدم تعادل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در مراحل اولیه توسعه سپاه صلح، دلایل فراوانی برای این عدم تعادل وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Formative assessment seeks to serve pupils' interests by helping teachers teach more effectively.
[ترجمه گوگل]ارزشیابی تکوینی با کمک به معلمان در تدریس مؤثرتر به دنبال خدمت به علایق دانش آموزان است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی Formative به دنبال خدمت به دانش آموزان با کمک به معلمان در آموزش موثرتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The formative years of a genius are a perennially fascinating and tantalising subject.
[ترجمه گوگل]سال های شکل گیری یک نابغه موضوعی همیشه جذاب و وسوسه انگیز است
[ترجمه ترگمان]سال های سازنده یک نابغه، همواره به عنوان یک موضوع جذاب و اغوا کننده محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I learned a great deal during that formative period about what made people tick and one saw what life was really like.
[ترجمه گوگل]در آن دوره شکلگیری چیزهای زیادی در مورد آنچه که مردم را وادار میکرد یاد گرفتم و دیدم زندگی واقعاً چگونه است
[ترجمه ترگمان]من در طی آن دوره سازنده در مورد اینکه چه چیزی مردم را مسخره می کرد و کسی که زندگی واقعا شبیه چه بود، چیزهای زیادی یاد گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید