اسم ( noun )
مشتقات: formational (adj.)
مشتقات: formational (adj.)
• (1) تعریف: the act of forming or the state of being formed.
• متضاد: destruction
• مشابه: constitution, generation
• متضاد: destruction
• مشابه: constitution, generation
• (2) تعریف: the way in which something is formed.
- a crystalline formation of rock
• (3) تعریف: that which has been formed.
• (4) تعریف: a particular arrangement, esp. of military troops.
- The company marched in formation.
[ترجمه گوگل] شرکت در راهپیمایی تشکیل شد
[ترجمه ترگمان] شرکت در حال شکل گیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شرکت در حال شکل گیری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید