اسم ( noun )
• (1) تعریف: the way in which something is arranged or organized.
- An encyclopedia uses an alphabetical format to display information.
[ترجمه گوگل] یک دایره المعارف از قالب الفبایی برای نمایش اطلاعات استفاده می کند
[ترجمه ترگمان] یک دانشنامه برای نمایش اطلاعات از قالب الفبایی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک دانشنامه برای نمایش اطلاعات از قالب الفبایی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The test used a multiple-choice format.
[ترجمه گوگل] در این آزمون از قالب چند گزینه ای استفاده شد
[ترجمه ترگمان] این تست از فرمت چند انتخاب استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این تست از فرمت چند انتخاب استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the overall appearance and design of a publication.
• مشابه: layout
• مشابه: layout
- We're changing the format of the magazine to give it a fresher look.
[ترجمه گوگل] ما در حال تغییر قالب مجله هستیم تا ظاهری تازهتر به آن بدهیم
[ترجمه ترگمان] ما در حال تغییر شکل مجله هستیم تا یک ظاهر جدیدتر به آن بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما در حال تغییر شکل مجله هستیم تا یک ظاهر جدیدتر به آن بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in computers, the arrangement of data for input or output.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: formats, formatting, formatted
حالات: formats, formatting, formatted
• (1) تعریف: in computers, to produce in a particular arrangement, as in the disposition of symbols or bytes so as to be readable by a specific program.
• (2) تعریف: to arrange or organize so that a particular appearance is achieved.
- The text will need to be formatted so that it looks more professional.
[ترجمه گوگل] متن باید طوری قالب بندی شود که حرفه ای تر به نظر برسد
[ترجمه ترگمان] متن باید قالب بندی شود تا حرفه ای بیشتری به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] متن باید قالب بندی شود تا حرفه ای بیشتری به نظر برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید