formalization

/ˈfɔːrmələzeʃən//ˈfɔːmələzeʃən/

معنی: رسمی سازی، انطباق با ایین و اداب ظاهری
معانی دیگر: انطباق با ایین واداب ظاهری، رسمی سازی

جمله های نمونه

1. The formalization of learning was not only unnecessary and inhibiting, but politically divisive.
[ترجمه گوگل]رسمی کردن یادگیری نه تنها غیرضروری و بازدارنده بود، بلکه از نظر سیاسی نیز تفرقه افکن بود
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی دانش نه تنها غیر ضروری و بازدارنده بود، بلکه از لحاظ سیاسی divisive بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The formalization of decision-making could have adverse side effects.
[ترجمه گوگل]رسمی شدن تصمیم گیری می تواند عوارض جانبی نامطلوبی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی تصمیم گیری می تواند اثرات جانبی زیان آوری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The formalization is the most distinctive characteristics.
[ترجمه گوگل]رسمی شدن متمایزترین ویژگی است
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی برجسته ترین ویژگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Non - formalization is closely related to daily life, but also has obvious defections.
[ترجمه گوگل]غیر رسمی بودن ارتباط نزدیکی با زندگی روزمره دارد، اما دارای نقص های آشکار است
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی ارتباط نزدیکی با زندگی روزمره دارد، اما also آشکار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Going at problem formalization, the paper formalizes the function part in software requirement using ADL to get the operator file and fact files that the planner needs.
[ترجمه گوگل]با رفتن به رسمی کردن مشکل، مقاله بخش تابع را در نرم افزار مورد نیاز با استفاده از ADL رسمی می کند تا فایل اپراتور و فایل های واقعی مورد نیاز برنامه ریز را دریافت کند
[ترجمه ترگمان]در رسمی سازی مشکل، این مقاله بخش تابع را در نیاز نرم افزاری به کار می برد که با استفاده از ADL برای به دست آوردن فایل اپراتور و در حقیقت فایل های مربوط به طراح نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Developing such system includes domain knowledge modeling, formalization and storage of knowledge ontology, inference of diagnosing.
[ترجمه گوگل]توسعه چنین سیستمی شامل مدل سازی دانش حوزه، رسمی سازی و ذخیره هستی شناسی دانش، استنتاج تشخیص است
[ترجمه ترگمان]توسعه چنین سیستمی شامل مدل سازی دانش دامنه، رسمی سازی و ذخیره هستی شناسی دانش، استنباط diagnosing است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The detailed task allocation formalization was given. The extendibility of the algorithm is strengthened because of the independence among each appraisal target.
[ترجمه گوگل]تشریفات دقیق تخصیص وظایف رسمی داده شد گسترش پذیری الگوریتم به دلیل استقلال بین هر هدف ارزیابی تقویت می شود
[ترجمه ترگمان]رسمی سازی تخصیص وظیفه به رسمیت شناخته شد The الگوریتم به دلیل استقلال در میان هر هدف ارزیابی تقویت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mohist logic has the character of non - formalization, while Aristotlian Logic is mainly charactered by its formalization.
[ترجمه گوگل]منطق موهیستی خصلت غیر رسمی شدن دارد، در حالی که منطق ارسطویی عمدتاً با رسمی شدن آن مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]منطق Mohist دارای ویژگی غیر رسمی سازی است، در حالی که منطق Aristotlian عمدتا با رسمی سازی آن به رسمیت شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Beside this, the formalization based on OWL + Dublin Core is provided.
[ترجمه گوگل]در کنار این، رسمی سازی مبتنی بر OWL + Dublin Core ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]در کنار این، رسمی سازی مبتنی بر OWL + دوبلین ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Plastics Plastic material pre - heat and formalization.
[ترجمه گوگل]پلاستیک مواد پلاستیکی قبل از حرارت و رسمی سازی
[ترجمه ترگمان]پلاستیک مواد پلاستیکی قبل از حرارت و رسمی سازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The definition and the mathematical formalization of mapping process physical domains were presented.
[ترجمه گوگل]تعریف و رسمی‌سازی ریاضی حوزه‌های فیزیکی فرآیند نقشه‌برداری ارائه شد
[ترجمه ترگمان]تعریف و رسمی سازی ریاضی دامنه های فیزیکی فرآیند نقشه برداری ارائه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Formalization is necessary requirement and directive impetus for design patterns.
[ترجمه گوگل]رسمی سازی یک نیاز ضروری و انگیزه دستوری برای الگوهای طراحی است
[ترجمه ترگمان]formalization الزام و انگیزه لازم برای الگوهای طراحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Organic: A structure that is low in complexity, formalization, and centralization.
[ترجمه گوگل]ارگانیک: ساختاری که پیچیدگی، رسمیت و تمرکز پایینی دارد
[ترجمه ترگمان]ارگانیک: ساختاری که در پیچیدگی، رسمی سازی و تمرکز کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper illustrates the formalization model employed in Head-driven Phrase Structure Grammar.
[ترجمه گوگل]این مقاله مدل رسمی‌سازی بکار گرفته شده در گرامر ساختار عبارتی را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک مدل رسمی سازی که در دستور Structure ساختار Phrase محور به کار گرفته می شود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perfect Aspect, Progressive Aspect, and Their Formalization.
[ترجمه گوگل]جنبه کامل، جنبه پیشرو و رسمی سازی آنها
[ترجمه ترگمان]ابعاد کامل، ابعاد پیشروی و formalization آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسمی سازی (اسم)
formalization

انطباق با ایین و اداب ظاهری (اسم)
formalization

تخصصی

[صنعت] رسمیت - عبارتست از میزان استاندارد بودن رویه ها، فعالیت ها و رفتار سازمان
[ریاضیات] صورت بخشی، قالب ریزی

انگلیسی به انگلیسی

• act of making formal, act of making official (also formalisation)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : formalize
✅️ اسم ( noun ) : formality / formalization / formalism / formalist
✅️ صفت ( adjective ) : formal / formalist
✅️ قید ( adverb ) : formally
رسمیت
رسمیت بخشی
صوری سازی
رسمیت بخشیدن
رسمیت
رسمی سازی
رسمیت دادن
صورت بندی

بپرس