formalise

جمله های نمونه

1. The middle way seeks to formalise, or at least make explicit, normative patterns in the general activity of reading.
[ترجمه گوگل]راه میانه به دنبال رسمیت بخشیدن یا حداقل ایجاد الگوهای هنجاری صریح در فعالیت کلی خواندن است
[ترجمه ترگمان]راه میانی به دنبال formalise یا حداقل الگوهای هنجاری در فعالیت کلی مطالعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As a practice grows its structure will need formalising to facilitate proper control.
[ترجمه گوگل]همانطور که یک عمل رشد می کند، ساختار آن برای تسهیل کنترل مناسب نیاز به رسمی سازی دارد
[ترجمه ترگمان]همانطور که یک عمل رشد می کند، ساختار آن به formalising نیاز دارد تا کنترل مناسب را تسهیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is worth formalising the situation, for reasons which will emerge later.
[ترجمه گوگل]به دلایلی که بعداً ظاهر می شود، ارزش رسمیت دادن به وضعیت را دارد
[ترجمه ترگمان]این به دلایلی است که بعدا ظاهر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Perhaps there is an argument for clarifying and formalising this co-operation.
[ترجمه گوگل]شاید استدلالی برای شفاف سازی و رسمی شدن این همکاری وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]شاید این هم کاری برای پالایش و خنثی کردن این هم کاری وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By formalising their relationship, the companies hope to provide an established platform which implements the core technology behind the Intelligent Network.
[ترجمه گوگل]این شرکت ها امیدوارند با رسمی کردن روابط خود، یک پلتفرم ایجاد شده برای پیاده سازی فناوری اصلی در پشت شبکه هوشمند فراهم کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها با تعیین رابطه خود امیدوارند که یک پلت فرم تثبیت شده فراهم کند که فن آوری اصلی را در پشت شبکه هوشمند اجرا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This project accordingly plans to formalise and devise a computational implementation of Fodor-Sperber-Wilson assumptions about language and language processing.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، این پروژه قصد دارد یک پیاده‌سازی محاسباتی فرضیات فودور-اسپربر-ویلسون در مورد پردازش زبان و زبان را رسمی و طراحی کند
[ترجمه ترگمان]این پروژه بر این اساس قصد دارد تا یک پیاده سازی محاسباتی از مفروضات Fodor - Sperber - ویلسون در مورد زبان و پردازش زبان تدوین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. While schools are attempting to get away from the system, we are formalising it by offering five different levels of funding.
[ترجمه گوگل]در حالی که مدارس تلاش می کنند از سیستم دور شوند، ما با ارائه پنج سطح مختلف بودجه آن را رسمی می کنیم
[ترجمه ترگمان]در حالی که مدارس در تلاشند تا از سیستم دور شوند، ما با ارائه پنج سطح بودجه مختلف از آن استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The grouping formalised the situation by creating four essentially geographically based companies, even though they did stray into one another's territories.
[ترجمه گوگل]این گروه با ایجاد چهار شرکت اساساً مبتنی بر جغرافیا، وضعیت را رسمیت بخشید، حتی اگر آنها در قلمروهای یکدیگر سرگردان بودند
[ترجمه ترگمان]این گروه بندی وضعیت را با ایجاد چهار شرکت اساسا از لحاظ جغرافیایی مشخص کرد، اگرچه آن ها در یک قلمرو دیگر سرگردان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Liverpool are waiting to formalise the signing of Valencia left - back Fabio Aurelio.
[ترجمه گوگل]لیورپول منتظر امضای قرارداد با فابیو اورلیو مدافع چپ والنسیا است
[ترجمه ترگمان]لیورپول در انتظار توقف امضای فابیو left والنسیا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr Wen's visit will formalise a new cabinet - level dialogue on economic co - operation.
[ترجمه گوگل]دیدار آقای ون یک گفتگوی جدید در سطح کابینه در مورد همکاری اقتصادی را رسمیت خواهد داد
[ترجمه ترگمان]دیدار آقای ون یک گفتمان جدید در سطح کابینه درباره هم کاری اقتصادی برگزار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This allows people to formalise their finances without formalising their immigration status.
[ترجمه گوگل]این به افراد اجازه می دهد تا امور مالی خود را بدون رسمی کردن وضعیت مهاجرت خود رسمی کنند
[ترجمه ترگمان]این به مردم این امکان را می دهد که امور مالی خود را بدون تغییر وضعیت مهاجرتی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She feels the time has come to formalise her relationship with Tempelsman.
[ترجمه گوگل]او احساس می کند زمان رسمی کردن رابطه اش با تمپلزمن فرا رسیده است
[ترجمه ترگمان]او احساس می کند زمان رابطه او با Tempelsman فرا رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This has resulted in a growing need for a more detailed and more formalised information system.
[ترجمه گوگل]این امر منجر به نیاز روزافزون به یک سیستم اطلاعاتی دقیق تر و رسمی تر شده است
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به افزایش نیاز به یک سیستم اطلاعات دقیق تر و more شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This will probably have a worse risk-benefit trade off than the formalised use of league tables.
[ترجمه گوگل]این احتمالاً نسبت به استفاده رسمی از جداول لیگ، معاوضه ریسک و سود بدتری خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]این احتمالا یک تجارت سود آور بدتر از استفاده رسمی از جداول اتحادیه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• make official, make formal; make legally valid; affect formality; give a shape or form to, model (also formalize)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : formalize
✅️ اسم ( noun ) : formality / formalization / formalism / formalist
✅️ صفت ( adjective ) : formal / formalist
✅️ قید ( adverb ) : formally
رسمی کردن، به رسمیت درآوردن

بپرس