کالوکیشن های مرتبط با دوست یابی:
✔make a friend
دوست یافتن
At the start of the school year, Jack made a friend in his new class.
✔strike up a friendship
شروع کردن یک رابطه دوستانه
When Joe and Amy met at the art workshop, they immediately struck up a friendship.
... [مشاهده متن کامل]
✅form a friendship
فرم دادن/شکل دادن یک رابطه دوستانه
Over time, Emily and Olivia formed a friendship that went beyond just being neighbors.
✔develop a friendship
پایدار/تداوم بخشیدن به یک رابطه دوستانه
Through their shared passion for hiking, Tom and Lucy developed a strong friendship.
✔cement a friendship
( سیمان سازی ) مستحکم کردن رابطه دوستانه
After enduring and overcoming challenges together, the group's bond cemented their friendship.
✔spoil a friendship
خراب کردن رابطه دوستانه
Betraying Sarah's trust by revealing her secrets spoiled their friendship.
دوست یافتن
شروع کردن یک رابطه دوستانه
... [مشاهده متن کامل]
فرم دادن/شکل دادن یک رابطه دوستانه
پایدار/تداوم بخشیدن به یک رابطه دوستانه
( سیمان سازی ) مستحکم کردن رابطه دوستانه
خراب کردن رابطه دوستانه
به معنی " رابطه دوستی را ایجاد کردن/ یا رابطه دوستی را بیشتر کردن " معنی میده
she formed a lasting friendship with Sam
رابطه دوستی ماندگاری را با سام ایجاد کرد.
دوست شدن یا دوست پیدا کردن میشه make friends
رابطه دوستی ماندگاری را با سام ایجاد کرد.
دوست شدن یا دوست پیدا کردن میشه make friends
دوست شدن/دوست پیدا کردن/تشکیل دوستی