forlornness


بیچارگی، بیکسی

جمله های نمونه

1. Radical subjectivism brings the anguish and forlornness of existentialism to man at the close of dualism.
[ترجمه گوگل]سوبژکتیویسم رادیکال اندوه و کسالت اگزیستانسیالیسم را در پایان دوآلیسم برای انسان به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]subjectivism رادیکال درد و رنج اگزیستانسیالیسم را به انسان در نزدیکی دوگانگی به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sight of the desolation filled me with forlornness.
[ترجمه گوگل]منظره ی ویرانی من را پر از حسرت کرد
[ترجمه ترگمان]دیدن این منظره با درماندگی من را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Forlornness stayed in the heart, holding the desire to survive.
[ترجمه گوگل]حسرت در قلب ماند و میل به زنده ماندن را در خود نگه داشت
[ترجمه ترگمان]forlornness در قلب مانده بود و آرزوی زنده ماندن را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Forlornness implies that we ourselves choose our being.
[ترجمه گوگل]دلتنگی به این معناست که ما خودمان وجودمان را انتخاب می کنیم
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که ما خود را انتخاب می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Forlornness and anguish go together.
[ترجمه گوگل]غم و اندوه با هم همراه هستند
[ترجمه ترگمان]غم و غصه کنار هم جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This helps us understand what the actual content is of such words as anguish, forlornness, despair.
[ترجمه گوگل]این به ما کمک می کند تا بفهمیم محتوای واقعی کلماتی مانند غم و اندوه، کسالت، ناامیدی چیست
[ترجمه ترگمان]این به ما کمک می کند تا درک کنیم محتوای واقعی چه چیزی از این کلمات به عنوان اضطراب، ناامیدی و نومیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And at the same time, never had she felt so acutely the agony of her own female forlornness . It was becoming unbearable.
[ترجمه گوگل]و در عین حال، او هرگز به این شدت عذاب کسالت زنانه خود را احساس نکرده بود داشت غیر قابل تحمل می شد
[ترجمه ترگمان]و در عین حال، هرگز این درد و رنج و رنج خود را از دست نداده بود دیگر قابل تحمل نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her face was averted, and she was crying blindly, in all the anguish of her generation's forlornness .
[ترجمه گوگل]چهره‌اش منع شده بود و کورکورانه گریه می‌کرد، در تمام اندوه کسالت نسلش
[ترجمه ترگمان]صورتش را برگردانده بود و کورکورانه گریه می کرد، و در همه رنج و اندوه نسل اندر نسل به گریه می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Saul Bellow literarily expounds the existentialism philosophy propositions of Sartre in Seize the Day: forlornness, anguish, death, individual choice and humane responsibility.
[ترجمه گوگل]سائول بلو به طور ادبی گزاره‌های فلسفه اگزیستانسیالیسم سارتر را در روز را غنیمت شمرد: کسالت، رنج، مرگ، انتخاب فردی و مسئولیت انسانی
[ترجمه ترگمان]Saul Bellow literarily درباره اگزیستانسیالیسم فلسفه سارتر از سارتر درباره روز: forlornness، درد، مرگ، انتخاب فردی و مسیولیت انسانی سخن می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس