forked

/ˈfɔːrkt//fɔːkt/

معنی: مبهم، شکافته، چنگال مانند، شاخه دار
معانی دیگر: دوشاخه، چندشاخه، دوراهه، چندراهه، دوشقه، چنگالی، چنگال سان، چنگال دیس، (معمولا با هایفن) ـ شاخه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: forkedly (adv.)
(1) تعریف: having, marked by, or resembling a fork.

- The serpent has a forked tongue.
[ترجمه گوگل] مار زبان چنگال دارد
[ترجمه ترگمان] مار زبان چنگال دار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a zigzag pattern, as lightning.
مشابه: angular

جمله های نمونه

1. forked lightning
آذرخش شاخه دار

2. they forked the hay onto the truck
آنها کاه ها را با چنگک به داخل کامیون ریختند.

3. a snake with a forked tongue
ماری با زبان دوشاخه

4. to speak with a forked tongue
با زبانی (یا لحنی) نیرنگ آمیز حرف زدن

5. I forked out ten quid for/on the ticket.
[ترجمه گوگل]من ده دلار برای/روی بلیط پول نقد کردم
[ترجمه ترگمان]من ده پوند برای جریمه خرج کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Forked lightning flickered across the sky.
[ترجمه گوگل]رعد و برق دوشاخه در سراسر آسمان سوسو زد
[ترجمه ترگمان]رعد و برق در آسمان سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The road forked in two directions. He had obviously taken the wrong fork.
[ترجمه گوگل]جاده در دو جهت دوشاخه شد واضح است که او چنگال را اشتباه گرفته بود
[ترجمه ترگمان]جاده دو طرف جاده را به دو طرف می کشید مسلما چنگال را اشتباه گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He forked a piece of meat into his mouth.
[ترجمه گوگل]تکه‌ای از گوشت را در دهانش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]تکه ای گوشت را به دهان گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The path forked off in two directions.
[ترجمه گوگل]مسیر از دو جهت منشعب شد
[ترجمه ترگمان]جاده در دو طرف از هم جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've forked out enough money on this holiday.
[ترجمه گوگل]من در این تعطیلات به اندازه کافی پول جمع کرده ام
[ترجمه ترگمان]من توی این تعطیلات به اندازه کافی پول جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In November, the soil should be forked over.
[ترجمه گوگل]در ماه نوامبر، خاک باید چنگال شود
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر، خاک باید دو برابر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beyond the village the road forked.
[ترجمه گوگل]آن سوی روستا، جاده دوشاخه بود
[ترجمه ترگمان]در آن سوی دهکده کج و معوج به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ann forked some fish into her mouth.
[ترجمه گوگل]ان مقداری ماهی در دهانش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]ان آن چند ماهی در دهانش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He forked an egg onto a piece of bread and folded it into a sandwich.
[ترجمه گوگل]او یک تخم مرغ را روی یک تکه نان چنگال کرد و آن را در یک ساندویچ تا کرد
[ترجمه ترگمان]یک تخم مرغ را روی تکه ای نان مالید و آن را تا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He forked the weeds out.
[ترجمه گوگل]علف های هرز را چنگال کرد
[ترجمه ترگمان]علف های هرز را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبهم (صفت)
hazy, involved, involute, obscure, opaque, ambiguous, vague, enigmatic, misty, dim, dusky, esoteric, mysterious, forked, nebular, imprecise

شکافته (صفت)
bifid, cloven, forked, reft, laciniate, cut-in

چنگال مانند (صفت)
forked

شاخه دار (صفت)
forked, twigged, twiggy

انگلیسی به انگلیسی

• divided, separated; zigzag, crooked; dishonest
something that is forked divides into two parts in the shape of a `y'.

پیشنهاد کاربران

تقسیم شده به دو بخش
[Bad Weather]
[Collocation]
( forked/​sheet ) lightning strikes/​hits/​flashes
Forked Road = دوراهی
" مجازاً به موقعیت هایی گفته می شود که مجبور شوید تصمیم مهم و سرنوشت سازی بگیرید "
Forked tongue
زبان مثله مار ( نیش دار )

بپرس