forgiving

/fərˈɡɪvɪŋ//fəˈɡɪvɪŋ/

معنی: سخاوتمند، غفور
معانی دیگر: بخشنده، بخشاینده، متمایل به عفو و گذشت، باگذشت، دل رحیم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: forgivingly (adv.), forgivingness (n.)
(1) تعریف: tending to or likely to forgive.
متضاد: vindictive
مشابه: lenient

- She's usually a forgiving person.
[ترجمه گوگل] او معمولاً فردی بخشنده است
[ترجمه ترگمان] اون معمولا آدم بخشنده ای هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: showing or expressing forgiveness.
متضاد: angry, vengeful
مشابه: sparing

- a forgiving gesture
[ترجمه گوگل] یک ژست بخشش
[ترجمه ترگمان] یک حرکت بخشنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. forgiving his enemies was a handsome gesture
بخشیدن دشمنانش کار بزرگ منشانه ای بود.

2. Forgiving is easy. Trusting again, not so much.
[ترجمه گوگل]بخشش آسان است اعتماد دوباره، نه چندان
[ترجمه ترگمان]بخشش خیلی ساده است اعتماد دوباره، نه خیلی زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The public was more forgiving of the president's difficulties than the press and fellow politicians.
[ترجمه گوگل]مردم نسبت به مشکلات رئیس جمهور بیشتر از مطبوعات و سایر سیاستمداران بخشنده بودند
[ترجمه ترگمان]مردم نسبت به مطبوعات و سیاستمداران هم کار نسبت به مشکلات رئیس جمهور more بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She had not inherited her mother's forgiving nature.
[ترجمه گوگل]او طبیعت بخشنده مادرش را به ارث نبرده بود
[ترجمه ترگمان]او طبیعت بخشنده مادرش را به ارث نبرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My father was a kind and forgiving man.
[ترجمه گوگل]پدرم مردی مهربان و بخشنده بود
[ترجمه ترگمان] پدرم یه آدم بخشنده و بخشنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has a gentle forgiving nature.
[ترجمه گوگل]او طبیعتی مهربان و بخشنده دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه ذات بخشنده بخشنده داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are, however, slightly more forgiving than squab and other game birds to overcooking.
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها نسبت به پختن بیش از حد غذا نسبت به قیچی و سایر پرندگان شکار کمی بخشنده تر هستند
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها کمی بیشتر از squab و دیگر پرندگان بازی to هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Forgetting is not the same as forgiving.
[ترجمه گوگل]فراموش کردن با بخشش یکسان نیست
[ترجمه ترگمان]فراموش کردن مثل forgiving نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd like to be more forgiving. There are times when I've had a hard time forgiving people who have betrayed me. Amy Tan
[ترجمه گوگل]دوست دارم بخشنده تر باشم مواقعی وجود دارد که برای بخشیدن افرادی که به من خیانت کرده اند، برایم سخت بوده است امی تان
[ترجمه ترگمان]دوست دارم بیشتر بخشنده باشم وقت هایی هست که اوقات سختی داشته ام کسانی که به من خیانت کرده اند \"امی Tan\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A Clear Conscience A close companion to a forgiving spirit is a clear conscience.
[ترجمه گوگل]وجدان پاک، همراه نزدیک روح بخشنده، وجدان پاک است
[ترجمه ترگمان]یک وجدان پاک یک همراه نزدیک به یک روح بخشنده، یک وجدان روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A forgiving strategy is one that, although it may retaliate, has a short memory.
[ترجمه گوگل]یک استراتژی بخشش، راهبردی است که اگرچه ممکن است تلافی جویانه باشد، اما حافظه کوتاهی دارد
[ترجمه ترگمان]استراتژی سخاوتمندانه ای است که، اگر چه ممکن است مقابله به مثل کند، حافظه کوتاهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Love makes people loving, kind, generous and forgiving. The more you are in love, the more you are a loving, kind, generous and forgiving person. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]عشق باعث می شود مردم عاشق، مهربان، سخاوتمند و بخشنده باشند هر چه بیشتر عاشق باشید، بیشتر فردی دوست داشتنی، مهربان، سخاوتمند و بخشنده هستید دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]عشق مردم را دوست دار، مهربان، بخشنده و بخشنده می سازد هر چه بیشتر عاشق باشید، هر چه بیشتر دوست می دارید، یک فرد مهربان، مهربان، بخشنده و بخشنده هستید دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In fact, the Europa is so forgiving that novices like roe can get straight in and drive last.
[ترجمه گوگل]در واقع، اروپا آنقدر بخشنده است که تازه کارها مانند قلیه می توانند مستقیماً وارد شوند و آخرین بار رانندگی کنند
[ترجمه ترگمان]در واقع اروپا بسیار بخشنده است که novices مانند صاحبان سهام می توانند مستقیما وارد بازار شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Forgiving is not forgetting; its actually remembering-remembering and not using your right to hit back. Its a second chance for a new beginning. And the remembering part is particularly important. Especially if you dont want to repeat what happened. Desmond Tutu
[ترجمه گوگل]بخشش فراموش نکردن است؛ در واقع به خاطر سپردن و عدم استفاده از حق شما برای پاسخ دادن است این یک شانس دوم برای شروعی جدید است و بخش به خاطر سپردن اهمیت ویژه ای دارد به خصوص اگر نمی خواهید آنچه اتفاق افتاده را تکرار کنید دزموند توتو
[ترجمه ترگمان]بخشش فراموش کردن نیست؛ در واقع به خاطر می آورد - به یاد آوردن و نه استفاده از حق شما برای ضربه زدن این دومین شانس برای شروع جدید است و بخش به یاد آورنده به طور خاص مهم است به خصوص اگر نمی خواهید تکرار کنید چه اتفاقی افتاده است دزموند توتو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their looks were more urgent, even less forgiving.
[ترجمه گوگل]نگاه‌هایشان فوری‌تر بود، حتی کمتر بخشنده‌تر
[ترجمه ترگمان]نگاه آن ها مهم تر و حتی forgiving بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخاوتمند (صفت)
noble, big-hearted, charitable, munificent, bounteous, lavish, magnanimous, free-handed, great-hearted, forgiving, open-handed, high-minded, large-hearted, whole-souled

غفور (صفت)
merciful, forgiving

انگلیسی به انگلیسی

• pardoning, tending to forgive
someone who is forgiving is willing to forgive people.

پیشنهاد کاربران

باگذشت. بخشنده. رحیم
مثال:
Indeed Allah is all - forgiving, all - merciful.
براستی خداوند بسیار بخشنده و بسیار مهربان است.
�إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ�
با گذشت
مناسب و بی خطر
بخشندگی

بپرس