2. I suspect that Rodney has never quite forgiven either of them.
[ترجمه محمد جواد] من معتقدم که رادنی هرگز هیچکدام از آنها را فراموش نمیکند ( نخواهد کرد )
|
[ترجمه گوگل]من گمان می کنم که رادنی هرگز هیچ یک از آنها را نبخشیده است [ترجمه ترگمان]من حدس می زنم که رادنی هرگز هیچ کدام از آن ها را نبخشیده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I don't think she's ever quite forgiven me for getting her name wrong that time.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که او هرگز مرا به خاطر اشتباه کردن نامش در آن زمان نبخشیده باشد [ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم هرگز مرا به خاطر این که اسمش را اشتباه تلفظ کنم بخشیده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His offences were forgiven him by the employer.
[ترجمه گوگل]تخلفات او توسط کارفرما بخشوده شد [ترجمه ترگمان]offences او را بخشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Looking at the figures, you could be forgiven for thinking the recession is already over.
[ترجمه گوگل]با نگاهی به اعداد و ارقام، ممکن است شما را ببخشند که فکر می کنید رکود در حال حاضر به پایان رسیده است [ترجمه ترگمان]با نگاه به این مجسمه ها، ممکن است به خاطر فکر کردن به رکود اقتصادی، بخشوده شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Christianity preaches that sinners can be forgiven.
[ترجمه گوگل]مسیحیت موعظه می کند که گناهکاران را می توان بخشید [ترجمه ترگمان]مسیح می گوید که گناهکاران را می توان بخشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You could be forgiven for thinking football is a religion here.
[ترجمه محمود قربانی] جای تهجب نیست اگر فکر کنی فوتبال اینجا یه مذهبه
|
[ترجمه گوگل]شما را می توان بخشید که فکر می کنید فوتبال اینجا یک دین است [ترجمه ترگمان]شما می توانستید به خاطر این که فوتبال در اینجا یک مذهب است بخشوده شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She prayed to be forgiven/ God for forgiveness.
[ترجمه گوگل]او دعا کرد که مورد بخشش قرار گیرد / خدا برای بخشش [ترجمه ترگمان]او به درگاه خدا دعا می کرد که بخشوده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was forgiven for missing the meeting.
[ترجمه گوگل]او به خاطر غیبت در جلسه بخشیده شد [ترجمه ترگمان]او به خاطر اینکه جلسه را از دست داده بود بخشیده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I've long since forgiven her for what she did.
[ترجمه گوگل]من مدتهاست که او را به خاطر کاری که انجام داده بخشیده ام [ترجمه ترگمان]خیلی وقت بود که او را به خاطر کاری که کرده بود ببخشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He had never forgiven her for reporting his indiscretion in front of his friends.
[ترجمه گوگل]او هرگز او را به خاطر گزارش بیاحتیاطی خود در مقابل دوستانش نبخشیده بود [ترجمه ترگمان]هرگز او را برای گزارش indiscretion در مقابل دوستانش نبخشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Repent your sins and you will be forgiven.
[ترجمه گوگل]از گناهان خود توبه کنید و آمرزیده خواهید شد [ترجمه ترگمان]توبه کن و بخشیده خواهی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Injuries may be forgiven, but not forgotten. Aesop
[ترجمه گوگل]صدمات ممکن است بخشیده شوند، اما فراموش نمی شوند ازوپ [ترجمه ترگمان]آسیب ممکن است بخشیده شود اما فراموش نشود Aesop [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. To have lost the 1987 election could be forgiven; it provided the final catalyst for Labour's long-drawn out policy reform.
[ترجمه گوگل]شکست در انتخابات 1987 قابل بخشش است این کاتالیزور نهایی برای اصلاحات طولانی مدت حزب کارگر را فراهم کرد [ترجمه ترگمان]از دست دادن انتخابات ۱۹۸۷ می تواند بخشوده شود؛ این کشور آخرین کاتالیزور برای اصلاح سیاست طولانی مدت حزب کارگر را تامین می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He can be forgiven that lapse and should recover losses at the expense of the Gold Cup pretender.
[ترجمه گوگل]او می تواند آن وقفه را ببخشد و باید ضررهای خود را به قیمت مدعی جام طلا جبران کند [ترجمه ترگمان]او می تواند این اشتباه را ببخشد و باید زیان خود را با هزینه طلای مسابقه های طلا به دست آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• pardoned; granted clemency; released from a debt or liability