forgettable

/fərˈɡetəbl̩//fəˈɡetəbl̩/

معنی: از یاد بردنی
معانی دیگر: از یاد بردنی

جمله های نمونه

1. He has acted in three forgettable action films.
[ترجمه گوگل]او در سه فیلم اکشن فراموش نشدنی بازی کرده است
[ترجمه ترگمان]او در سه فیلم اکشن بازی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He'd had a role in one or two forgettable movies.
[ترجمه گوگل]او در یکی دو فیلم فراموش نشدنی ایفای نقش کرده بود
[ترجمه ترگمان]او نقشی در یک یا دو فیلم از یاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But being forgettable was part of her job; a jigsaw piece that fitted invisibly into any puzzle.
[ترجمه گوگل]اما فراموش شدنی بودن بخشی از کار او بود یک قطعه اره منبت کاری اره مویی که به طور نامرئی در هر پازلی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]اما از یاد بردن آن قسمتی از کار او بود؛ یک تکه سنگی که در دل هر معما شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He'd played in some eminently forgettable horror movies and I felt I could not seriously consider him.
[ترجمه گوگل]او در برخی از فیلم‌های ترسناک فراموش‌نشدنی بازی کرده بود و من احساس می‌کردم که نمی‌توانم او را جدی بگیرم
[ترجمه ترگمان]او در یک سری فیلم های ترسناک و وحشتناک بازی کرده بود و احساس می کردم که نمی توانم جدی او را در نظر بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her face was pleasant, blandly forgettable; a face worth a fortune.
[ترجمه گوگل]چهره‌اش دلپذیر بود و به‌طور ملایمی فراموش‌شدنی بود چهره ای به ارزش یک ثروت
[ترجمه ترگمان]چهره اش مطبوع و blandly بود، چهره ای که ارزش ثروت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a racked up a mostly forgettable record in two terms as a Republican backbencher in Reagan-era Washington.
[ترجمه گوگل]او در دو دوره به عنوان پشتیبان جمهوری خواه در واشنگتن دوره ریگان، رکوردی فراموش نشدنی داشت
[ترجمه ترگمان]او در دو دوره زمانی به عنوان یک جمهوری خواهان در دوران ریگان در واشنگتن به شدت تحت فشار قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, that morning Agnes intended to be neither forgettable nor invisible.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن صبح اگنس قصد داشت نه فراموش شدنی باشد و نه نامرئی
[ترجمه ترگمان]به هر حال، آن روز صبح اگنس می خواست نه از یاد ببرد و نه نامرئی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But that was 199 a lamentable and hopefully forgettable year for him.
[ترجمه گوگل]اما سال 199 برای او سالی غم انگیز و امیدوارانه فراموش نشدنی بود
[ترجمه ترگمان]اما این یک سال ۱۹۹ و امیدوارانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Try to remember what and forget forgettable. Change what is changeable and tolerate what not.
[ترجمه گوگل]سعی کنید چیزی را به خاطر بسپارید و فراموش شدنی را فراموش کنید آنچه را که قابل تغییر است تغییر دهید و آنچه را که نیست تحمل کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید به یاد داشته باشید که چه چیزی را فراموش کرده و فراموش کنید چیزی که قابل تغییر است را تغییر دهید و آنچه را که نیست را تحمل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Popular now, but forgettable over time, The Maccabees seem destined to be another in the line of niche nostalgia bands.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد The Maccabees در حال حاضر محبوب است، اما در طول زمان فراموش می شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، اما در طول زمان، Maccabees به نظر می رسد در خط of niche جای دیگری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Now most will not remember the very forgettable show Ghostwriter on PBS.
[ترجمه گوگل]اکنون بیشتر نمایش فراموش‌شدنی Ghostwriter در PBS را به خاطر نمی‌آورند
[ترجمه ترگمان]حالا به یاد ندارم که نمایش forgettable در PBS نشان داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. an instantly forgettable tune.
[ترجمه گوگل]آهنگی که فورا فراموش می شود
[ترجمه ترگمان] یه آهنگ از یاد میره …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dennis White scored the only goal in an otherwise forgettable match.
[ترجمه گوگل]دنیس وایت تنها گل را در یک مسابقه فراموش نشدنی به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]دنیس وایت در مسابقه forgettable تنها گل بازی را به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The graphics depicting troop movements are simple-minded and drawn on forgettable backgrounds.
[ترجمه گوگل]گرافیکی که حرکات سربازان را به تصویر می کشد ساده است و روی پس زمینه های فراموش نشدنی کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]گرافیکی که حرکات سربازان را نشان می دهد ساده است و با پس زمینه های نرم کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از یاد بردنی (صفت)
forgettable

انگلیسی به انگلیسی

• likely to be forgotten, may be forgotten
something that is forgettable is not unusual or special in any way.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : forget
✅️ اسم ( noun ) : forgetfulness
✅️ صفت ( adjective ) : forgetful / forgettable
✅️ قید ( adverb ) : forgetfully
در reach 2 کانون زبان ایران میشه از یاد بردنی :]

بپرس