forge ahead ( fɔrdʒ ) =to make rapid progress, e. g. The President was determined to forge ahead with his reforms despite the problems he was facing
پیشرفت کردن مخصوصاً با سرعت
پیشرفت کردن ، ترقی کردن
با تمام نیرو پیش رفتن
بکوب پیش رفتن ( پیشرفت کردن )
تاختن ( در عرصه ی علم. . )
تاختن ( در عرصه ی علم. . )
به کار ادامه دادن، کارِ خود را کردن
به پیشرفت ادامه دادن
to continue moving forward or making progress
پیشرفت کردن