forfend


معنی: دفع کردن، منع کردن
معانی دیگر: (قدیمی)، forefend : دفع کردن، ممانعت کردن، حفظکردن

جمله های نمونه

1. May God forfend such an unhappy fate!
[ترجمه گوگل]باشد که خدا از چنین سرنوشت ناگواری غافل شود!
[ترجمه ترگمان]خدای من، این سرنوشت بدبخت را حفظ خواهد کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Unless, heaven forfend, an attempt were made to take over the administration of Myanmar, which would involve an armed invasion, the action would be confined to air drops.
[ترجمه گوگل]مگر اینکه بهشت ​​تلاشی برای در اختیار گرفتن اداره میانمار که مستلزم تهاجم مسلحانه باشد، انجام شود، این اقدام محدود به قطرات هوایی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]مگر اینکه، بهشت forfend، تلاشی برای گرفتن مدیریت میانمار انجام شود، که شامل یک حمله نظامی خواهد بود، این اقدام محدود به افت هوا خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Improve the disease bearing capability of domestic animals, forfend many diseases.
[ترجمه گوگل]بهبود توانایی تحمل بیماری در حیوانات اهلی، دفع بسیاری از بیماری ها
[ترجمه ترگمان]بهبود بیماری و توانایی حیوانات خانگی و بسیاری از بیماری ها را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is the duty of the courts also to forfend the rights of citizens.
[ترجمه گوگل]تضییع حقوق شهروندان نیز وظیفه دادگاه هاست
[ترجمه ترگمان]این وظیفه دادگاه ها است که حقوق شهروندان را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Very sincere. She is truly a pure lady. But her appearance is aggressive absolutely, which makes the strangers forfend her. She seems to hide many 'weapons' when she is in silence.
[ترجمه گوگل]خیلی مخلص او واقعا یک خانم پاک است اما ظاهر او کاملاً تهاجمی است که باعث می شود غریبه ها او را توهین کنند به نظر می رسد که او وقتی در سکوت است بسیاری از "سلاح ها" را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان] خیلی خالصانه ست او واقعا یک خانم خالص است اما ظاهر او خیلی تهاجمی است، که باعث می شود غریبه ها حفظش کنند به نظر می رسد وقتی در سکوت است، بسیاری از سلاح ها را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفع کردن (فعل)
countercheck, raise, dispel, ward off, avert, foil, quench, fend, exorcise, stave off, repel, repulse, eject, perspire, excrete, extrude, exorcize, stand off, detrude, forfend

منع کردن (فعل)
ban, forbid, prevent, check, hinder, prohibit, withhold, inhibit, forfend

انگلیسی به انگلیسی

• defend, guard, protect; prevent, ward off

پیشنهاد کاربران

همانند نذر و دعا و استقاثه، وقتی بلایی رو از پیش رو برداریم، از این فعل استفاده می کنیم.

بپرس