forfeiture

/ˈfɔːrfət͡ʃər//ˈfɔːfɪt͡ʃə/

معنی: فقدان، زیان، ضرر، جریمه، از دست دادگی
معانی دیگر: از دست دهی، تاوان دادن، ستانه دهی، گرو گذاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of forfeiting.
مشابه: default, forfeit

(2) تعریف: that which is forfeited.
مشابه: penalty

جمله های نمونه

1. the forfeiture of his property
از دست دادن اموال او

2. He was deep in debt and faced with forfeiture of his property.
[ترجمه گوگل]او عمیقاً بدهکار بود و با ضبط اموال خود مواجه بود
[ترجمه ترگمان]او عمیقا مقروض شده بود و با مصادره اموال او مواجه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Refusal to sign meant forfeiture of property and exile.
[ترجمه گوگل]امتناع از امضاء به معنای ضبط اموال و تبعید بود
[ترجمه ترگمان]رد کردن از نشانه به معنای مصادره اموال و تبعید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Failure to meet repayments leads automatically to forfeiture of the lease.
[ترجمه گوگل]عدم پرداخت بازپرداخت ها به طور خودکار منجر به لغو اجاره نامه می شود
[ترجمه ترگمان]عدم رعایت بازپرداخت به طور خودکار منجر به فقدان اجاره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The forfeiture of self-created lobbies is perhaps the major reason for political inaction.
[ترجمه گوگل]غارت لابی های خودساخته شاید دلیل اصلی انفعال سیاسی باشد
[ترجمه ترگمان]فقدان لابی های ایجاد شده ممکن است دلیل اصلی برای انفعال سیاسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The framework for relief from forfeiture in the county court is provided by the County Courts Act 198
[ترجمه گوگل]چارچوب معافیت از ضبط در دادگاه شهرستان توسط قانون دادگاه های شهرستان 198 ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]چارچوب برای رهایی از شکنجه در دادگاه استان توسط قانون دادگاه های ناحیه ۱۹۸ ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This enables the landlord to seek forfeiture against any occupier of the leased premises.
[ترجمه گوگل]این امر به صاحبخانه امکان می دهد تا در مقابل هر متصرفی از محل اجاره ای به دنبال توقیف باشد
[ترجمه ترگمان]این امر به موجر این امکان را می دهد که در برابر هر اشغالگر ساختمان های اجاره ای محروم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That was cowardice worthy of franchise forfeiture, because the Broncos were at least a competent team.
[ترجمه گوگل]این بزدلی بود که ارزش از دست دادن حق را داشت، زیرا برانکوها حداقل یک تیم شایسته بودند
[ترجمه ترگمان]این بزدلی شایسته از دست forfeiture بود، زیرا the کوچک دست کم یک گروه ماهر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The forfeiture proceedings take place before magistrates and are often uncontested.
[ترجمه گوگل]دادرسی اعسار در محاکم قضایی صورت می گیرد و اغلب غیر قابل اعتراض است
[ترجمه ترگمان]اقدامات forfeiture در محضر قضات صورت می گیرد و اغلب بی چون و چرا بی چون و چرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adherence to Lancaster meant a further forfeiture in 146 but this was followed by a second restoration in 1470.
[ترجمه گوگل]تبعیت از لنکستر به معنای مصادره بیشتر در سال 146 بود، اما این امر با بازسازی دوم در سال 1470 دنبال شد
[ترجمه ترگمان]پایبندی به لنکستر به معنای از دست رفتن بیشتر در سال ۱۴۶ بود، ولی پس از آن، پس از آن، پس از آن، پس از آن، به دنبال آن، یک احیای مجدد در سال ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Punishment has included reduction in rank, forfeiture of pay, confinement and bad conduct discharge.
[ترجمه گوگل]مجازات شامل کاهش در رتبه، محرومیت از حقوق، حبس و ترخیص بد رفتاری است
[ترجمه ترگمان]مجازات شامل کاهش در رتبه، فقدان دست مزد، حبس و تخلیه بد رفتار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Madoff's lawyers have called the forfeiture demand'grossly overstated'and'misleading.
[ترجمه گوگل]وکلای مدوف تقاضای توقیف را «به شدت اغراق‌آمیز» و «گمراه‌کننده» خوانده‌اند
[ترجمه ترگمان]وکلای s درخواست forfeiture را به طور برجسته اغراق و گمراه کننده خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Terminations of insurance policies that have non - forfeiture values.
[ترجمه گوگل]خاتمه بیمه نامه هایی که دارای ارزش غیرقانونی هستند
[ترجمه ترگمان]سیاست های بیمه ای که ارزش های non دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Note: Life Non - forfeiture Provisions will apply.
[ترجمه گوگل]توجه: مقررات غیر مصادره عمر اعمال خواهد شد
[ترجمه ترگمان]توجه: مقررات منع رفت و آمد اعمال خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فقدان (اسم)
loss, absence, lack, privation, forfeiture, bereavement, want

زیان (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, ill, harm, wash out, drawback, disadvantage, disservice, detriment, incommodity, forfeit, scathe

ضرر (اسم)
loss, evil, forfeiture, hurt, damage, harm, prejudice, disadvantage, injury, detriment, wound

جریمه (اسم)
forfeiture, fine, surcharge, mulct, sconce, penalty, forfeit

از دست دادگی (اسم)
forfeiture

تخصصی

[حقوق] جریمه، زیان، ضبط، فقدان

انگلیسی به انگلیسی

• loss; something given up as forfeit; fine
forfeiture is the action of forfeiting something.

پیشنهاد کاربران

بپرس