forewoman

/ˈfɔːrwuːmən//ˈfɔːwʊmən/

معنی: لیدرزن، زن سخنگو و رئیس در هیئت منصفه
معانی دیگر: (زن) سرکارگر

جمله های نمونه

1. The excused forewoman is a 55-year-old widow who works as a supervisor for the Immigration and Naturalization Service.
[ترجمه گوگل]سرکارگر معذور یک بیوه 55 ساله است که به عنوان سرپرست برای خدمات مهاجرت و تابعیت کار می کند
[ترجمه ترگمان]The excused یک بیوه ۵۵ ساله است که به عنوان ناظر اداره مهاجرت و تابعیت عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This morning at about nine o' clock, forewoman No. Wang Chin-chen, ran into my office to report that Yao Chin-feng in Row No. 1had made a mistake and was being insubordinate about it.
[ترجمه گوگل]امروز صبح حدود ساعت نه، سرکار خانم شماره وانگ چین-چن به دفتر من دوید تا گزارش دهد که یائو چین فنگ در ردیف شماره 1 مرتکب اشتباهی شده و در مورد آن نافرمانی کرده است
[ترجمه ترگمان]امروز صبح در حدود ساعت نه، forewoman شماره وانگ چین و چن به دفتر من دویدند تا گزارش دهند که یائو Chin - فنگ در ردیف شماره ۱ اشتباه کرده و در حال بررسی آن بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Jury forewoman, Amanda Cooley, called Lee "a very impressive gentleman. " Another juror agreed, describing Lee as "the most credible witness, " a person who "had a lot of impact on a lot of people.
[ترجمه گوگل]آماندا کولی، کارشناس هیئت منصفه، لی را "آقای بسیار تاثیرگذار" خواند یکی دیگر از اعضای هیئت منصفه با این موضوع موافقت کرد و لی را "معتبرترین شاهد" توصیف کرد، فردی که "تأثیر زیادی بر بسیاری از مردم داشت "
[ترجمه ترگمان]Jury کولی، آماندا کولی، لی را \"مرد بسیار تاثیرگذار\" خواند و لی را به عنوان \"the شاهد\" توصیف کرد، فردی که \"تاثیر زیادی روی بسیاری از مردم گذاشته بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've mentioned your name to the proprietor, and we're thinking of making you a forewoman.
[ترجمه گوگل]من نام شما را به صاحبخانه ذکر کرده ام، و ما به این فکر می کنیم که شما را یک پیشکار بسازیم
[ترجمه ترگمان]اسم شما را به مالک گفته ام و ما فکر می کنیم که شما را a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All I wanted was to find out why you don't want to be promoted to forewoman.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که می‌خواستم این بود که بفهمم چرا نمی‌خواهی به عنوان پیشکار ارتقا پیدا کنی
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می خواستم این بود که بفهمم چرا نمی خوای به forewoman ارتقا پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

لیدر زن (اسم)
forewoman

زن سخنگو و رئیس در هیئت منصفه (اسم)
forewoman

انگلیسی به انگلیسی

• female manager; female head of a jury

پیشنهاد کاربران

بپرس