1 -
To be eternally connected or linked to someone or something, usually in a positive or romantic sense.
برای همیشه با کسی یا چیزی مرتبط یا متصل بودن، معمولاً به معنای مثبت یا عاشقانه.
They felt forever bound by their love.
... [مشاهده متن کامل]
She was forever bound to her homeland.
2 -
To be permanently obligated or committed to someone or something, usually in a negative or restrictive sense.
به طور دائم به کسی یا چیزی متعهد یا ملزم بودن، معمولاً به معنای منفی یا محدودکننده.
He was forever bound by his oath.
She felt forever bound by her past.
3 -
To be always travelling or moving in a certain direction, usually in a literal or figurative sense. For example
همیشه در حال سفر یا حرکت در یک جهت خاص، معمولاً به معنای واقعی یا مجازی.
They were forever bound for adventure.
She was forever bound for greatness.
برای همیشه با کسی یا چیزی مرتبط یا متصل بودن، معمولاً به معنای مثبت یا عاشقانه.
... [مشاهده متن کامل]
2 -
به طور دائم به کسی یا چیزی متعهد یا ملزم بودن، معمولاً به معنای منفی یا محدودکننده.
3 -
همیشه در حال سفر یا حرکت در یک جهت خاص، معمولاً به معنای واقعی یا مجازی.