foretime

/fɔːrˌtaɪm//ˈfɔːtaɪm/

معنی: سابقه، روزگار پیشین، گذشته
معانی دیگر: ایام سابق

جمله های نمونه

1. In the foretime, domestication played a major role in idiom translation while foreignization was just in a subordinate status.
[ترجمه گوگل]در گذشته، اهلی‌سازی نقش عمده‌ای در ترجمه اصطلاحی ایفا می‌کرد در حالی که بیگانه‌سازی فقط در یک وضعیت فرعی بود
[ترجمه ترگمان]در the، اهلی کردن نقش مهمی در ترجمه زبان بازی کرد در حالی که foreignization تنها در یک وضعیت فرعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Foretime I wanted to be a qualified student because I wanted to be a successful person. . .
[ترجمه گوگل]قبلاً می خواستم دانش آموز واجد شرایطی باشم زیرا می خواستم فردی موفق باشم
[ترجمه ترگمان]\" من می خواستم یک دانش آموز واجد شرایط باشم، چون می خواستم شخصی موفق باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Although foretime hurt, I live a better life now.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه قبلاً آسیب دیده ام، اکنون زندگی بهتری دارم
[ترجمه ترگمان]، اگرچه \"foretime\" درد میکنه من الان زندگی بهتری دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She spoke her foretime in the form of matter to us to listen in the past.
[ترجمه گوگل]او پیش از این به شکل ماده با ما صحبت کرد تا در گذشته گوش کنیم
[ترجمه ترگمان]درباره موضوع صحبت کردن با ما حرف می زد و به ما گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Analyzing interfacing strategy and rescuing operation of foretime, the scenario of multi - manipulator interfacing instrument was proposed.
[ترجمه گوگل]با تحلیل استراتژی رابط و عملیات نجات پیشینیان، سناریوی ابزار واسط چند دستکاری پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]تحلیل استراتژی کار با تحلیل استراتژی کار و نجات عملکرد of، سناریوی ایجاد تعامل چند جانبه پیشنهاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This fact glossed over the colorful foretime of Singapore.
[ترجمه گوگل]این واقعیت در گذشته رنگارنگ سنگاپور پنهان شد
[ترجمه ترگمان]این حقیقت بر فراز the رنگارنگ سنگاپور پیشی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Second, the author mainly describes the refulgence foretime during the development of the enterprise-owned school and the superiority compared with government -owned school.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، نویسنده عمدتاً در طول توسعه مدرسه متعلق به شرکت و برتری در مقایسه با مدرسه دولتی توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]دوم، نویسنده عمدتا \"refulgence foretime\" را در طول توسعه مدرسه دولتی و برتری در مقایسه با مدرسه دولتی توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From Roma Colosseothe of 2th Century to Temple Site, it is easy to find the splendent foretime of Carthage capital.
[ترجمه گوگل]از روما کولوسئوث قرن دوم تا مکان معبد، به راحتی می توان مکان باشکوه پایتخت کارتاژ را پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]از Roma Colosseothe از قرن ۲th تا سایت تمپل، پیدا کردن the foretime از پایتخت کارتاژ، آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That means you can stay as long as you are a foretime ( full - time ) student.
[ترجمه گوگل]این بدان معناست که شما می توانید تا زمانی که دانشجوی پیشین (تمام وقت) هستید بمانید
[ترجمه ترگمان]این به آن معنی است که شما می توانید تا زمانی که یک دانش آموز foretime (تمام وقت)هستید بمانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You, once is my loved one, then in the future, you will be all my recollection in which the foretime is unable to forget.
[ترجمه گوگل]تو، زمانی محبوب من هستی، سپس در آینده، تمام خاطرات من خواهی بود که پیشینیان قادر به فراموش کردن آن نیستند
[ترجمه ترگمان]تو، یک بار محبوب من است، پس در آینده، تو تمام خاطرات من خواهی بود که the قادر به فراموش کردن آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He said: "Man hast look forward, and never encumbered by foretime. "
[ترجمه گوگل]او گفت: انسان به آینده می نگرد و هیچ گاه گرفتار گذشته نیست
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" انسان به جلو چشم دوخت، و هرگز به نزد foretime راه نیافت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سابقه (اسم)
antecedent, limit, service, heretofore, past, reputation, fame, history, record, precedent, background, prescription, foretime, backward, limitation, repute, standing

روزگار پیشین (اسم)
foretime

گذشته (صفت)
back, past, old, late, bygone, foretime

انگلیسی به انگلیسی

• former time; past; time before present

پیشنهاد کاربران

بپرس