foretell

/fɔːrˈtel//fɔːˈtel/

معنی: پیش گویی کردن، طالع دیدن، از پیش خبر دادن، از پیش اگاهی دادن، نبوت کردن
معانی دیگر: پیش بینی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foretells, foretelling, foretold
مشتقات: foreteller (n.)
(1) تعریف: to tell of in advance; prophesy; forecast.
مترادف: predict, prognosticate, prophesy
مشابه: discount, divine, forecast, foresee, presage

(2) تعریف: to be a sign or omen of; signal; portend.
مترادف: augur, bode, foreshadow, portend, presage, prognosticate, prophesy
مشابه: forecast, harbinger, herald, indicate, omen, prefigure, promise, signal

جمله های نمونه

1. no one can foretell the future
هیچ کس نمی تواند آینده را پیش بینی کند.

2. Willow trees breaking out into buds foretell the coming of spring.
[ترجمه گوگل]درختان بید که جوانه می زنند، آمدن بهار را پیش بینی می کنند
[ترجمه ترگمان]بید مجنون بهار آینده را پیشگویی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can't foretell how the war will end.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید پیش بینی کنید که جنگ چگونه به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی پیش بینی کنی که جنگ چطور تموم می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Astronomers can accurately foretell the date, time, and length of future eclipses.
[ترجمه گوگل]ستاره شناسان می توانند تاریخ، زمان و طول خسوف های آینده را با دقت پیش بینی کنند
[ترجمه ترگمان]ستاره شناسان می توانند تاریخ، زمان و طول تاریخ آینده را پیشگویی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. None of us can foretell what lies ahead.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از ما نمی توانیم آنچه در پیش است را پیش بینی کنیم
[ترجمه ترگمان]هیچ کدوم از ما نمی تونیم پیشگویی رو پیش بینی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The most extreme pessimists foretell a future of demographically driven privation, environmental overshoot, and economic collapse.
[ترجمه گوگل]افراطی‌ترین بدبین‌ها آینده‌ای با محرومیت جمعیتی، بیش از حد محیط‌زیست و فروپاشی اقتصادی را پیش‌بینی می‌کنند
[ترجمه ترگمان]The بدبین آینده of ناشی از demographically، overshoot زیستمحیطی، و فروپاشی اقتصادی را پیش بینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I can not foretell what proposals it will contain, but without an effective ceasefire no one can be deployed.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم پیش بینی کنم که چه پیشنهادهایی در آن خواهد بود، اما بدون یک آتش بس مؤثر، هیچ کس نمی تواند مستقر شود
[ترجمه ترگمان]نمی توانم پیش بینی کنم که چه پیشنهاداتی شامل خواهد شد، اما بدون آتش بس موثر هیچ کس نمی تواند مستقر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am, but can not foretell the future.
[ترجمه گوگل]من هستم، اما نمی توانم آینده را پیش بینی کنم
[ترجمه ترگمان]من هستم، اما نمی توانم آینده را پیش بینی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It could not foretell the future.
[ترجمه گوگل]نمی توانست آینده را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]نمی تواند آینده را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Politics is the ability to foretell what is going to happen tomorrow, next week, next month and next year and to have the ability afterwards to explain why it didn't happen. Winston Churchill
[ترجمه گوگل]سیاست توانایی پیش بینی آنچه قرار است فردا، هفته آینده، ماه آینده و سال آینده اتفاق بیفتد و توانایی پس از آن برای توضیح اینکه چرا اتفاق نیفتاده است، است وینستون چرچیل
[ترجمه ترگمان]سیاست توانایی پیشگویی است که فردا، هفته آینده، ماه بعد و سال آینده اتفاق خواهد افتاد و بعد از آن، این توانایی را دارد که توضیح دهد چرا این اتفاق نیفتاد وینستون چرچیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To foretell or predict ( the future ).
[ترجمه گوگل]پیشگویی یا پیش بینی (آینده)
[ترجمه ترگمان]پیش گویی یا پیش بینی (آینده)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She could foretell what the outcome would be.
[ترجمه گوگل]او می توانست پیش بینی کند که نتیجه چه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]او می توانست پیش بینی کند که نتیجه چه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To their surprise, the old Indian could exactly foretell the weather.
[ترجمه گوگل]در کمال تعجب، پیرمرد سرخپوست دقیقاً آب و هوا را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]در کمال تعجب، همان سرخ پوست پیر هم می توانست هوا را پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whether palm reading can foretell the future, however, is a question science seems unable to answer.
[ترجمه گوگل]با این حال، اینکه آیا خواندن کف دست می‌تواند آینده را پیش‌بینی کند، سؤالی است که به نظر می‌رسد علم قادر به پاسخگویی به آن نیست
[ترجمه ترگمان]چه خواندن کف دست می تواند آینده را پیش بینی کند، با این حال، این سوالی است که به نظر می رسد علم قادر به پاسخ دادن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Something difficult or impossible to foretell or foresee.
[ترجمه گوگل]پیش‌بینی یا پیش‌بینی چیزی دشوار یا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]چیزی سخت یا غیر ممکن برای پیش بینی و پیش بینی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش گویی کردن (فعل)
forestall, presage, auspicate, bode, forespeak, foretell, foretoken, soothsay, portend, predict, presignify

طالع دیدن (فعل)
forecast, foretell, soothsay, fortune-tell

از پیش خبر دادن (فعل)
forespeak, foretell, foreshadow, portend

از پیش اگاهی دادن (فعل)
foretell

نبوت کردن (فعل)
foretell, vaticinate

انگلیسی به انگلیسی

• predict, prophesy, tell in advance
if you foretell something, you say correctly that it will happen in the future; a literary word.

پیشنهاد کاربران

۱. پیش گویی کردن. ۲. پیش بینی کردن
مثال:
Foretelling the future.
پیش گویی کردن آینده
پیشگویی کردن، ازپیش اگاهی دادن، از پیش خبر دادن، نبوت کردن
predict, forecast, forewarn, presage, prognosticate, prophesy
پیش بینی کردن - از پیش خبر دادن - از پیش اگاهی دادن
e. g.
Step inside The Well: Toronto's new mall 11 years in the making could foretell retail's future
. . .
The mixed - use, residential, commercial, open - air, retail megaproject signals a brave new direction for bricks - and - mortar in an e - commerce age
...
[مشاهده متن کامل]

آینده بینی
Predict
پیش گویی کردن
طالع بینی
Prognosticate

بپرس